جبر مطلق

 

جبر مطلق
من در جایی چشم به جهان گشودم و زندگیم رو شروع کردم که کلمه جبر مطلق با خون مردمانش عجین شده. مصداق جبر مطلق شامل همه آدمای این کره خاکی می شه، اونها در جبر مطلق به زندگی ناخواسته دعوت می شوند و به جبر مطلق آن رو تجربه می کنند .ولی در تکه ای از این گوی پر ماجرا بسیار پر رنگتر از سایر نقاط دیده می شه .اونجا حتی به جبر مطلق در گوشت نجوا میشه که پیرو چه آیین و مسلکی باشی ،اونم فقط وقتی چند ساعت از عمرت می گذره ،به نظر من این مضحکترین نوع جبر هست.
سنگینی سایه جبر مطلق در تمامی لحظات عمر آدمایی شبیه من مشهود است ،طوری که خلاصی از اون تقریبا محال بنظر می رسد. خوانده ایم و شنیده ایم ،از جایی در زندگی قدرت انتخاب و اختیار به آدمها داده می شود ،ولی من بر این باورم چاشنی اختیار فقط تا حدودی می تواند راه زندگی را هموار سازد و زندگی را مطلوب کند. اختیار در ادبیات ما آدمها فقط در حد شعار باقی مانده و سایه جبر همیشه بر سر ما ماندگار است . رویارویی با جبر مطلق جسارت می خواهد ،جسارتی بی نظیر برای شکستن تابلوهای زندگی .در این رویارویی دیگر همرنگ جماعت نیستی ،جماعتی که تعریفی جدید از جبر برای خود ساخته اند .تابع تمامی شرایط اصول فرهنگ آداب و رسوم بودن نشانه یک انسان کامل بودن است . من به آن جبر موجه می گویم . خارج از این تعریف و همرنگ نبودن با آن خلاف عرف و تابو شکنی محسوب می شود . آنجا که می خواهی از قدرت اختیارت استفاده کنی تازه متوجه می شوی اختیارات تو در چهار چوبی خاص قرار دارد . یعنی اختیاری در قاب جبر مطلق.
شروع زندگی همه ما در سایه جبر مطلقی غیر قابل تغییر قرار دارد که ما نام تقدیر را بر آن نهاده ایم و در کمال بیچاره گی راه گریزی از آن نداریم .ولی قسمت اعظمی از جبر مطلق نوشته شده و ثمره ی قوانین خود ساخته بشریست . که یا باید برای بدست آوردن حق اختیار و انتخابت جسورانه برای آن بجنگی و چه بسا تاوانی گزاف بپردازی ،و یا تسلیم محض آن شوی و حق مسلم انسانی خود را به دست فراموشی بسپاری . کدام رو انتخاب می کنی ؟ …..
 
نویسنده: بهار 

مطالب مرتبط

Leave a Comment