رادیو فانوس تیام؛ با سرکار خانم وحیده قندی

 رادیو فانوس تیام
شنبه 25.05.2019
ساعت: 16-15 فرکانس 94.0

این گفتگو درباره ی انستیتو ایران شناسی وین ( اتریش )، تاریخچه تاسیس انستیتو ، اهداف مورد نظر، نحوه ی استفاده از کتابخانه انستیتو و مباحث بسیار دیگر که وب سایت تیام در آماده ی شنیدن است. 
در غیاب هادی با میهمان برنامه سرکار خانم وحیده قندی، سحر،علی و مدیریت محترم استاد وطن .

******************************************************************************

* نام ادوارد یاکوب پولاک را به خطا آدام پولاک گفته شد، که تصحیح می گردد.*(ادوارد- یاکوب پولاک پزشک اتریشی بود که برای تدریس پزشکی نوین در دارالفنون به معرفی دانشگاه وین به ایران رفت وبعدها پزشک مخصوص ناصرالدین شاه شد.اما روبرت- آدم پولاک حقوقدان و نویسندۀ اتریشی در نیمه اول قرن بیستم، شاهنامۀ فردوسی را به زبان آلمانی ترجمه کرد  که نسخه اصلی تایپ شدۀ آن به همت دکتر نصرت الله رستگار در زمان فعالیت ایشان در انستیتوی ایرانشناسی وین تصحیح و در سال 2018 منتشر شد و میتوان آنرا با سفارش خریداری کرد.)*  با سپاس از تصحیح : سرکارخانم وحیده قندی

———————————————————————————————————————————–

“”” کفش:

دبیرستانی که بودم
نشانه پیدا کردن دوستام کفشاشون بود مثلاً موقع نشونی دادن می گفتم
اونی که ورنی مشکی پوشیده با پاپیون سیاه سهیلاست
یا مریم کفش اسپرت مشکی دو چسبه پاشه

فاطی که با کفشای سیاه دور سفیدش، نوک کفشای همه رو خاکی می کرد.

نسترن همیشه کفش های لژ دار می پوشید تنگ و ساق دار او کمی پاشنه بلند
یا الهام که با کفش های کویتی دل بچه ها را می برد

کفشای فیضی یه کوچولو پاشنه داشت مشکی بود طرح خاصی هم نداشت
مبصر کلاس شکوفه، کفشاش اینقدر راحت بود که انگار داشت پرواز می کرد
یادمه که لاله همیشه کفش های آدیداس سفید می پوشید با جوراب های رنگی که روی هم لوله شده بود و طرح قشنگی رو به وجود می‌آورد.

نمیدونم چرا اون روزا به بچه ها میگفتم
هرکی رو میخواین بشناسین
کفشاشوو نگاه کنید
کفشا با ما حرف میزنن میگن که وزن چه کسی رو تنشون تحمل میکنن

باز نمیدونم، چرا بچه ها به تمسخر می گفتند
دیگه راهی برای شناسایی نداری؟  گیر دادی به کفش ؟

 

سال ها گذشت و گذشت و گذشت
هممون فهمیدیم آدما شبیه کفشن

یه آدم اینقدر خوب و مهربون و پاک و یک روست، که شبیه کفش های راحتی میمونه که هرچی راه بری اذیت نمیشی.

یه آدم آزارت میده، شبیه کفش های تنگی که مرتب پاتو میزنه  اما چون پول دادی بالاش مجبوری نگهش داری.
بعضی کفش ها شبیه صاحباشون کجن، اینا همون آدمهایی اند از گوشه و کنار به هر چی گیر میدن و کج خلقی می کنند.

بعضی از کفش ها اینقدر از پشت ویترین بهت چشمک میزنند، که دلت میره، هزار تا بهونه میاری برای خریدنش خودتو قانع می کنی که آره لازمش دارم اما وقتی پات می کنی… نوک انگشت شستت را فشار میده، درست مثل خیلی ازآدمای امروز که ظاهرشان دل میبره، وقتی بهشون نزدیک میشی، یه چیزی که نمیدونی چیه بهت فشار میاره و میفهمی هر چیز از دور قشنگی لزوماً از نزدیک زیبا نیست.

بعضی کفشا رو هرچی بپوشی ازشون سیر نمیشی هی نوتر نوتر و نوتر می شن عین بعضی از آدما که تعدادشان هم زیاد نیست هرچی بیشتر باهاشون نشست و برخاست کنی بیشتر عاشقشون میشی.

از خیلی کفشا باید گذشت، مثل گذشتن از آدمای آدم فروش خاین دروغگو ،اینا همون هایی هستن که باید بسپاری شون به دست سرنوشت.

یه سری کفش ها هستند که فقط تزئینی اند، نه پوشیدنی اند نه دور ریختنی،  فقط قشنگن اینا همون آدمای پوست گوسفند پوشن و باید فاصله ات رو باهاشون حفظ کنی.

کفشهایی هم هستند که مجلسی اند، فرقی نداره زنونه باشه یا مردونه فقط باید برای مجالس خاصی پات کنی، اینا همون آدمایی اند که سال به سال و عید به عید سر و کله شون پیدا نمیشه.

یه مدل کفش هم هست که بهش میگیم صندل، بند نداره نوک انگشت شستت رو فشار نمیده همه جا قابل پوشیدن هم مجلسی میتونه باشه هم خودمونی حتی نوع پلاستیکی شکه بهش میگیم دمپایی از اون هم راحت تره نه دکوری نه از دور قشنگه نه از نزدیک دل میزنه همیشه هم میتونه باهات باشه درست شبیه آدمای ساده ی بی غل و غشی که پاک یک دستند ، هر جا گیر کنی معلوم نیست از کجا سر کلشون پیدا میشه پشتت رو میگیرن، شادی باشه یا غم براشون فرقی نداره میخان حال دل تو خوب باشه تنها فرقشون با صندل اینه که صندل راحت پیدا میشه اینا خیلی سخت.

آدما هم مثل کفشا جفت جفتن، فقط یه تفاوت دارند کفش ها در کنار هم به موازات هم قدم بر می دارن آدما بر ضد هم.

سحر هاشمی “”

 

 

مطالب مرتبط

Leave a Comment