فریاد عاشقی فصل شانزدهم

فصل شانزدهم

این روزها همه آقای رضایی را همان امید می پندارن. بخصوص خود نازنین خوشحال و با روحیه شاد در جمع آنها حاضر می شود و اطرافیان زود پی به اوضاع و احوال او پی می برند. چون او حالت و احساسات خود را زود بروز می دهد و انگار زندگی آن روی خودش را به او نشان میدهد و آینده بر وفق مراد آقای رضایی یا همان برادر الهام خواهد بود. گرمای عشق در وجود او غوغا می کند، آنقدر شدید که دوری یک لحظه برایش بسیار دردناک است. دیگر لحظات غیر قابل تحمل می شود و می بایست زود ازدواج کنند تا بهم برسند و از شربت عشق سیراب شوند. باز هم تردید و دو دلی در پسر جوان مشاهده می شود و مترصد آینده ایست که تغییر بزرگی در زندگی آنها به وجود بیاید. علاقه آقای رضایی کاملا مشهود است و هیچ مانعی در زندگی مشترکشان موجود نمی باشد. اما جای صحبت اینجاست چرا او کوچکترین اقدامی از جانبش صورت نمیگیرد، قطعا کاسه ای زیر نیم کاسه است و ماجرا طور دیگری واقعیت دارد. نهایتا گذشت زمان حقایق پشت پرده را کنار می زند و آنچه در صندوقچه اسرار نهفته است را رو خواهد کرد. هیچ وقت ماه زیر ابر نمی ماند حقیقت ماجرا به زودی روشن خواهد شد.

مادر نازنین از این تردید مستاصل شده و مرتب از او می خواهد:
« اگر موردی است چه بهتر آن را بگویید و خودتان را کاملا تبرئه کنید، ادامه میدهد روشن و شفاف نبودن ماجرا در شروع زندگی هیچ کسی، آخر و عاقبت خوبی در پی نخواهد داشت.»
او تصمیم گرفت برای بر ملا شدن این راز پنهان تحقیقات وسیع خودش را شروع کند. مرتب جوان تحت نظر بود مادر کسی را استخدام کرد که فقط او را تعقیب کرده تا همه چیز دستگیرشان شود.

ابتدا از محل کارش شروع شد تحقیقات اولیه انجام شد اما همه همکاران از او تعریف و تمجید میکردند، در یک چیز اتفاق نظر داشتند که آقای رضایی مدتی است به خواستگاری دختری می رود. اینجای قضیه کمی لنگ می زند که او اصلا بدین منظور به منزل نازنین نیامده. بنابراین دختری که آنها از او صحبت میکردند نمی بایست نازنین باشد. مجددا تحقیقات برای کاشف به عمل آمدن اینکه آن دختر کیست را شروع نمودند؟ آدرس منزل الهام را نازنین به خوبی می دانست، مادرش دور از چشم او خیلی محتاطانه عمل میکرد که نازنین از کارهای او چیزی نفهمد، که موجب ناراحتی و غمش فراهم گردد. پس تصمیم گرفتند آدرس الهام را طوری بگیرند که نازنین متوجه نشود او را قانع کنند که می خواهیم الهام را ببینیم. نازنین سعی بر آن داشت که مادرش را منصرف کند و می گفت که الهام مرخصی است و به مسافرت رفته و اصولا در منزل آنها کسی بسر نمی برد. مادرش قبول نکرد به سراغ دوستان و همسایگان رفت و بلاخره بعد از پرس و جوی فراوان بدون اطلاع نازنین خانه الهام را پیدا کرد و به منزل آنها رفته تحقیقات فراوان را به عمل می آورد.

آنها نظرشان این بود که آقای رضایی بسیار خوب هست حقیقتا انسان جوان مردیست. اما مدتهاست که ازدواج کرده و صاحب فرزند نیز می باشد. دخترشان نیز گویا نامزد دارد مادر بسیار متعجب شده بود و تناقضی در این میان دیده میشد که مسئله را کاملا مخدوش می کرد. بنابراین او با داشتن خانواده به دنبال دختر جوان زیبای ما نازنین آمده و هم به زنش خیانت کرده و هم به دختر ما دروغ گفته و خودش را مجرد معرفی نموده.
مادر سخت عصبانی شده و سعی میکرد به نازنین حرفی نزند قطعا او با شنیدن این حقیقت کاملا از پای در میامد. مادر غم سنگینی در سینه اش احساس میکرد برایش بسی دشوار بود که باز هم او برای چندمین بار شکست می خورد و آن مرد جوان با زندگی نازنین بازی کرده که نهایتا با نابودی آن دختر به پایان می رسد. اگر نازنین چنین ماجرای وحشتناکی را در مورد آقای رضایی بشنود معلوم نیست چه اتفاقی برای او خواهد افتاد. مادر بر سر دو راهی قرار گرفته بود نمیدانست حقیقت ماجرا را بیان کند یا اینکه آن را بپوشاند هر روز از روز پیش احساس می کرد پیر تر شده و این غم عظیم روی شانه هایش سنگینی میکرد .نمی خواست دخترش با چنین مسئله ای روبه رو شود، چون قطعا نازنین با دیدن مادرش و از لحن صحبت کردن و چشمان غمگین او پی به بودن مورد بسیار مشکلی خواهد برد. آنقدر مادر را سوال پیچ میکرد تا نهایتا راز او را کشف کند.

نازنین از همه جا بی خبر نمیدانست پشت پرده ابهام چه میگذرد، بعد از مدتها مادر فکر جدیدی داشت و معتقد بود که می بایست او مدتی از صحنه خارج شود تا زمانی که قضایا کاملا روشن شود. بدین منظور شرایط را طوری ترتیب داد که نازنین سفری خارج از کشود برود. تا دیداری از نازیلا خواهر کوچکتر داشته باشد. تمام اسباب سفر را آماده و مهیا کرد. برای سفری دور ودراز اما در حالی که روح او از این موضوع کاملا بی اطلاع بود. خوب درسفری نامعلوم می بایست خودش را کاملا آماده کند و با دوستانش خداحافظی برای مدت طولانی داشته باشد. اما مادر اجازه این را هم به او نداد و از او می خواست.
و میگفت:« در مورد این تصمیمی که گرفته کوچکترین سوالی نکند و سریعا خودش را آماده برای رفتن به خارج از کشور نماید.»

نازنین سخت مشوش بود و نمی دانست چه در سر مادر میگذرد و با خودش فکر میکرد احتمالا او می خواهد من را از ازدواج با آقای رضایی منصرف کند، یا اینکه فکر می کند اگر او را نبینم فراموش خواهم کرد. شاید شخص دیگری را برای من در نظر گرفته، ولی چرا هیچ حرفی در مورد گناهی که او مرتکب شده که مجازات این چنین برایش در نظر گرفته نمی گوید؟ اینها حرفهای بی جواب نازنین بود که از ذهنش خطور میکرد، کسی هم پاسخگوی آن نبود.
به هر صورت می بایست علیرغم میل باطنی خود تن به این مسافرت اجباری بدهد، با اینکه بسیار از سفر کردن به جاهای ناشناخته و دیدن تمام دنیا علاقه مند بود اما این بار چندان علاقه ای از خودنشان نمیداد، بلعکس بسیار در عذاب بود. از یک طرف جدایی و از طرف دیگر کارهای مادرش نشان میداد چیز مهمی موجب تغییر عقیده او شده. قطعا مسئله بزرگی در مورد آقای رضایی به وجود آمده که اینطور او را آشفته ساخته. مرا هم به هوای دیدن خواهر و رفتن به سفر بی خبر و بدون اطلاع خودم راهی آنجا می کند.
مادر برای دور کردن دخترش از این وضع بغرنجی که پیش آمده بود، حاضر به انجام دادن هر کاری میشد تا نازنین آقای رضایی را فراموش کند، به نزد نازیلا خواهر کوچکتر رفته و تحصیلاتش را ادامه دهد. دمکراسی در منزل خانواده نازنین تا ان لحظه ای که چنین موزلی پیش نیامده بود بسیار نیکو عمل می کرد. اما به محض شنیدن مشخصات برادر الهام مادرم همه چیز را فراموش کرد و خواسته خودش را به او که ظاهرا راه کج می پیمود اعمال میکرد. نازنین خیلی به سرعت و بدون خداحافظی با امید که در واقع همان آقای رضایی بود راهی سفری آن سوی آبها شد. دیدن صحنه جدای آنها اگر پیش میامد بسیار دردناک میشد، که امکان داشت این حالت آقای رضایی نازنین را از راهی که می رود منصرف کرده و به طرفش بازگردد، همه چیز را زیر پا بگذارد. بنابراین خیلی تنها با چشمان گریان و اشک های لرزان بطرف دور دستها حرکت کرد.
مادرش برای اینکه نازنین برای همیشه آن مرد را فراموش کند کاملا شرایط را در خارج از کشور مناسب و مهیا ساخت تا نازنین تحصیلش را دررشته مورد علاقه اش هم ادامه دهد. اما او نمی توانست این بازی عجیب را از طرف مادرش تحمل کند. در حالی که به هیچ وجه گناه آقای رضایی را نمیدانست فکر میکرد چرا مادرش او را آنقدر باعجله از او دور کرده؟

نویسنده ملیحه ضیایی فشمی

اتریش وین

7 جون 2019

مطالب مرتبط

Leave a Comment