مانی

مانی پسر فاتک از نجیب زادگان ایران در همدان بود. پدرش در بابل اقامت گزید و پسری پیدا کرد که به نیت آن که بماند و ماندگار شود او را “مانی” خواند. تجصیلات مانی در جوانی در بابل بود. این شهر که در کنار فرات قرار داشت ،مرکز علم و معرفت دنیای قدیم به شمار می رفت. مانی در آن شهر به ادیان مختلف و فلسفه های آن ها آشنایی پیدا کرد. او و پدرش به دین مندائیان(پیروان یحیی نبی) بودند.بنا به متون مانوی *، مانی در سال 228 یا 229 م ،مذهب مندائی را ترک گفت و خود را مامور هدایت بشر و رسول روشنایی خواند و در سال 241 م به هندوستان رفت و در زمان شاپور اول ساسانی به تیسفون بازگشت و او را به دین خود خواند و مورد عنایت شاه قرار گرفت . تاریخ این ابلاغ رسالت را نهم اوریل 243 م نوشته اند. مانی کتاب خود را که “شاپورگان”نام دارد ،به نام شاپور نوشت .سپس برای تبلیغ دین خود به آسیای مرکزی و هندوستان سفر کرد و سرانجام در آخر سلطنت بهرام اول ساسانی به ایران بازگشت. بهرام با وی بدرفتاری کرد و ظاهرا به تحریک موبدان او را به زندان انداخت و ومانی بعد از 26 روز رنج و شکنجه  در 14 فوریه 276 جان سپرد. پوست او را کنده و پر از کاه کردند و به دروازه جندی شاپور بیاویختند ، چنانکه تا دوره اسلام آن دروازه را “باب مانی” خواندند.

مانی می گفت: خدای نیکی هیچ گونه جنگ افزار برای پیکار با بدی ها در اختیار ندارد، به این دلیل نمی توند به زور وضع خوب گذشته را بازگرداند .وظیفه انسان در دین مانی این است که بخش روشنایی را که در کالبد وی  اسیر تاریکی است تا می تواند آزاد کند ، یعنی از گسترش جهان مادی جلوگیری کند ، از زناشویی و آوردن فرزند که باعث توسعه و پهناور شدن قلمرو اهریمن است ، خودداری کند و به نابودی و انحطاط جهان هستی یعنی آزاد ساختن روشنایی از زندان تاریکی در حد امکان ،کمک کند.

منبع: تاریخ ادیان و مذاهب در ایران ،عباس قدیانی،ص 176-174

*متون مانوی شامل هفت کتاب اند: انجیل زنده،گنج زندگان،اسرار، غولان،رساله ها و نامه ها،فراقماطیا،مزامیر و اوراد است.

وین

معصومه حاج عینی

26.12.2018

مطالب مرتبط

Leave a Comment