پنجره های «اُرُسی» در بناهای ایران

پنجره های «اُرُسی» در بناهای ایران                                   

جواد پارسای

پنجره‌‌هایی که در بناهای کهن آجری در ایران، برای هواگیری داخل ساختمان، در بخش بالایی پیشانی بنا، یا درزیر سقف تعبیه شده‌ بودند، پا به پای آفرینش‌های معماری، به زیبایی و شکوفایی درخورتحسین گام نهادند. هنرگره‌سازی، نخست در معماری روی نمود. بنّاها و معماران که بیشتر، با سنگ و آجر و کاشی سروکارداشتند، با ابتکار درعمل، راهگشای آفرینش بسیاری از هنرهای جانبی معماری شدند. گره‌چینی نیز یکی از هنرهایی است که گام نخستین آفرینش خود را مدیون ابتکار و آزمایش عملی بنّایان و معماران بوده است. بکارگیری نقش‌های هندسی، با گذشت زمان و در کارگاه‌های سادة بنایان، آفریده‌‏هایی نو فراهم آوردند. صنایع‌دستی، بخشی از معماری ایران را بخود اختصاص داد، ولی تنها به نقش زینتی بنا بسنده نکرد، بلکه هریک در جایگاه خود، کاربرد‌های گوناگونی را از آنِ خود کرد. بدرستی نمی‌توان تاریخی را برای نقطۀ آغاز این هنرها تعیین کرد. ولی دیرینگی بناهای کهن آجری با کاشیکاری‌های بازمانده از روزگاران کهن، گچبری، مقرنس‌کاری و پرداختن به تقسیمات داخلی بناها، در ایران، خود گواه وجود و گوناگونی هنر. گره‌چینی می‌باشد. گره چینی نیز مانند برخی از هنرهای دیگر، در مسیر گسترش و دگرگونی خود، راه را بسوی رشته‌های: فلزکاری، چوب، تزیینی و حتا کاردستی گشود.

تزیینات فضاهای داخلی کاخ‌ها و مساجد ایران، با استفاده از طرح‌های بدیع «گره‌چینی»، تحولی شگفت‌انگیز یافتند. دراین راه نیز، رنگ، آرایه و میزان نور بدقت مورد توجه قرارگرفتند.‌ طراحی هر فضا به تناسبِ جایگاه فضا، ویژگی و استقلال خود را حفظ کرد. شبستان‌ها، با ارتفاعی معمولا کمتر و طراحی متفاوت از یکدیگر ساخته و تزیین شدند. ایوان‌ها و ورودی‌ها با دقت کاشی‌کاری ‌شدند. گره‌چینی که نخست، جنبه کاربردی داشت، اینک به بخش تزیینیِ جدایی‌ناپذیر معماری داخلی بنا تبدیل شده بود. پیشرفت کیفی طرح‌ها و رنگ‌ها، اندک اندک گام فراتری برداشت و راه را برای گوشه‌سازی زیر گنبدها بازکرد. مقرنس‌کاری «استالاگتیت»های گوشه‌های دورتادور گنبدها و رواق‌ها، بر زیبایی و استواری این بخش از بنا، دوچندان افزودند.

براین بخش از معماری ایرانی، و شگفتی‌هایش در نوشتار دیگری خواهم پرداخت.

همزمان با کاربرد آجر در معماری دوره سلجوقی و در کنار تزیینات بسیار زیبای آجری، کتیبه‌ها و خطوط تزیینی،‌ با استفاده‌از آجر تراشیده، بجمع تزیینات بناها افزوده شدند. در این دوران، هنرمندان گره‌چینی، راه بسوی کاربری گره‌چینی چوب نیز گشودند. رواق‌های داخلی بناها، با گره‌چینی چوب فضاسازی شدند، گره چینی چوب، با استفاده از ابزارهای کاربردی خود، به شکوه فضاهای داخلی ‌افزود. این هنر نوپا را، در ساخت درهای کاخ‌ها، بناهای مذهبی، آرامگاه‌ها، منبر مساجد نیز بکار‌گرفتند. ولی گره‌چینی مشبک، راه تازه ای را برای ساخت پنجره‌های خانه‌ها، کاخ‌ها و نرده‌های پلکان‌های چوبی در بناهای بزرگ بازکرد.

یکی از رشته‌های کهن و زیبای کار با چوب، ‏نجاری نازککاری یا «اروسی سازی» است. «ارسی» در زبان فارسي به چمِ (معنای) گشاده، است. استادمعمار، پيرنيا واژه ارسي را واژه ای پارسی و آن را، گشاده و باز معنی می‌کند. ولی در فرهنگها، ارسی را يك واژه روسی هم دانسته اند «اُر» پيشوندی است که معنای بالا رفتن دارد كه در برخي واژه های ديگر، مانند: اُرچين نیز ديده می‌شود و معنای «سی»، پرتو و چشمه است، كه در گويش‌های نيمروزی(جنوبی) ايران نیز روايی دارد.

«ارسی» گونه ای پنجرۀ چوبی و شبكه دار كشويی را می‌گویند كه با بالا و پايين رفتن، باز و بسته می‌شود. بلندای آن، در برخی از بناها، از كف تا سقف اتاق است. اين در/پنجره، گاه به ميانسرا (تَنَبی) باز مي‌شود و گاه ميان دو تالار جاي می‌گيرد تا با بازکردن آن، بهنگام نياز، از دو یا سه اتاق، يك تالار بزرگ بدست آيد. كاربرد ارسی در مهرازی (معماری) ايران پيشينه ای بسيار كهن دارد. نمونه‌های زيبای ان در همه جای ايران ديده مي‌شوند. چیدمان چوب و شیشه، یادگاری از روزگاران کهن است. این دست ساخته های اصیل چوبی هرچند در حال حاضر بدلایل گوناگون، دیگر ساخته نمی‌شوند، اما در بسیاری از شهرهای ایران هنوز وجود دارند و زیباتر از آن هستند که از یادها بروند. جایدهی شیشه‌های رنگی در چوب‌های مشبک ارسی‌ها، بر زیبایی این هنر افزود.

هنرمندان و استادان ساخت ارسی می‌گویند: ارسی، در اتاق‌های تابستان نشین، بر بالای درب اتاق‌ها نصب می‌شد و نقش بادخور را ایفا می‌کرد. این پنجره‌های مشبک در هوای گرم، باد ملایم و مطبوع را با جریان هوا به داخل اتاق هدایت می‌کردند و بهمین سبب ارسی‌ها در اتاق‌های تابستانی شیشه نداشتند، درحالیکه در اتاق‌های زمستان نشین شیشه‌دار بودند. شیشۀ بکاررفته دراین گونه ارسی‌ها، دست ساز و به سبب کمبود شیشه در آن زمان بسیار گران بود. در ساخت ارسی از میخ استفاده نمی‌شد و برای محکم کاری اتصال‌ها، میخ‌های چوبی بکار می‌بردند.

برای نقش‌اندازی در ارسی نیز، از سامانۀ «کام و زبانه»ی «نروماده» استفاده می‌کردند. این قطعه‌ها، بسیار محکم ساخته می‌شدند و نیازی به چسب زنی نبود. واحد کار در گره، «آلت» نامیده می‌شود. آلت، در لغت به معنای ابزار، افزار واسطه برای رسیدن به اثر مورد نظر است. آلت‌ها، همان خط مرزی دور «لقاط» می‌باشند خط‌های مرزی در گره‌های گوناگون متفاوت هستند. در گره، «لقاط» به شکل‌های گره گفته می‌شود، که از خط‌های مستقیم و براساس قاعده‌ای منظم به شکل‌های هندسی در آمده و در یک قاب یا زمینه، محدود شده است. لقاط را می‌توان از چوب، شیشه و یا هرچیز دیگری ساخت.

روش تولید گره‌چینی چنین است که نخست، گره موردنظر را براساس اندازۀ کار، طراحی و ترسیم می‌کنند. سپس از روی قسمت‌های مورد نیاز گره رسم شده، الگو یا قالب برمی‌دارند و چهارچوب یا کارگاهی به اندازۀ موردنظر می‌سازند. گره‌ها اتصالات کوچکی از چوب هستند که با زبانه‌ای بیکدیگر قفل می‌شوند و نقش‌های زیبایی را بوجود می‌آورند. آنها، هرچه ظریفتر باشند، ازنظر هنری ارزش بیشتری دارند. برای ایجاد نقش گره، چوب‌ها را به ضخامتی پیش بینی شده، می‌برند. در عین حال چوب‌های واگیره را (قطعاتی که در کار تکرار می‌شوند را)، از قالب‌های آماده شده تهیه می‌کنند. سپس بوسیله اره پشت‌بند‌دار، زاویه‌های اتصالات روی چوب را برش می‌زنند و با رنده ابزار، روی آلت‌ها ابزار می‌زنند. آخرسر، با چیدن گره و درگیرکردن اتصال‌های ساخته شده و شیشه‌های رنگی برش خورده، کار را به پایان می‌برند.

گره‌ها، بیشتر در معماری سنتی ایران بکارمی‌روند. اما در سایر هنرهای سنتی مانند: آینه‌کاری و هنرهای چوب نیز بسیار کاربرد دارند. خط کش و پرگار مهم ترین ابزار کار هنرمندان هنرهای سنتی برای طراحی انواع گره‌ها و نقشمایه‌های مربوط به آن هستند. نقشمایه‌های گوناگونی در تشکیل گره‌ها بکارمی‌روند. گره‌ها نیز براساس همین نقشمایه‌ها نامگذاری شده‌اند. نامِ شماری از آنها چنین هستند:

دانه‌بلوط، مورد یا سکرون، برگ‌چناری، فندق، پابزی، ابابیل، بازوبندی، موریانه، بازوبند صلیب یا چلیپا، خرچنگی، فرفره، جفت‌ترقه، بازوبند، گرز، پیلی، جفت، کلید، عروسک، شمسة پاباریک، شمسۀ چهارلنگه، شمسۀ چوب‌خطی، شمسۀ بازوبندی، ستاره، شمسۀ کشیده، شمسۀ ته‌بریده، شش‌شیرازی، شش‌طولانی، شش‌دواتی، شش‌طبل یا شش‌شل، زهره، دوسلی، شمسۀ ایرانی، سلی، شش‌چشم گاوی، پنج‌باز، پنج‌تند، پنج‌کند، راستالوز، هشت، شش‌گل اناری، شش‌مدادی، ترنجی کند، ترنجی، پاباریک، لوز یا تخمک، سه سلی، سورمه‌دان، بندرومی یا موج یا مدخل، سورمه‌دان مربع، دوک، کیسۀ سورمه‌دان، ماکو، چوب‌خط، بادبادک، میخ پرچ و ….

نقش بته‌جقه نیز در برخی از ارسی‌ها، دیده می‌شود. نقش بته‌جقه، را هنرمندان از درخت سرو سهی آموخته اند، سرو سهی، درختی بلند بالا با تنه‌ای باریک است. زمانی که باد به این درخت می‌خورد، بخش انتهایی آن، سر خم می‌کند و شکلی را پدیدمی‌آورد که الهام‌بخش هنرمندان بوده است.

ابزارآلاتی که برای ساختن گره مورد استفاده قرار می‌گیرند همان ابزاری هستند که در یک کارگاه دوردگری وجود دارند، مانند انواع اره (اره فلکی، اره دوربری، اره رادیکال، اره چکشی، اره برقی، اره فارسی‌بر و انواع اره‌های دستی)، رنده (رنده کف‌بر، گنده‌گیر، رنده ابزار، رنده خشتی، رنده دوراهی و رنده دست)، گیره (انواع گیره‌ های دستی و گیره روی میز) خط‌کش (خط کش تیزه‌دار،کولیس، گونیا90درجه، گونیا فارسی، گونیا بازشو)، سمباده (ماشین سمباده‌زنی، نواری، دیسکی، لرزشی و سنگ چرخ) و انواع دریل، سوهان، چکش، مته، فرز و میزکار.

گره‌سازی با چوب به دو شیوۀ «منبت‌کاری» و «مشبک‌کاری» معمول است. از گره‌های معمول در معماری، در منبت‌کاری نیز استفاده می‌شود. ولی، انواع گره‌های معمول در مشبک‌کاری اصول و ضابطه‌های ویژۀ خود را دارند و با انواع گره‌های «بنایی» متفاوت هستند. ازاینرو، اینگونه گره‌ها را «گره‌های درودگری» می‌نامند. ترسیم زمینۀ درودگران نیز مانند دیگر زمینه‌های گره، با ربع یا نیم‌زمینۀ کامل آغاز می‌شود و از تکرار آنها، یک کادر گره، باندازه‌های بزرگ و بزرگتر، بوجود می‌آید. اجرا و ساخت گره چوب، بستگی کامل به نوع گره دارد. دربرخی از انواع گره‌ها، باید از «کلاف کشی» استفاده کرد. برای این‌کار، چهارچوب‌های بکاررفته در پنجره‌ها، بشکل مربع و در برخی دیگر بشکل لوزی یا مثلث، کلاف بندی می‌شوند. در داخل این کلاف‌ها، قطعات «آلت»ها را متناسب با کلاف‌ها، جاسازی می‌کنند.

پنجرۀ اُرُسی، از جنس چوب‌های فشرد پردوام ساخته می‌شد. بهترین چوب برای ساخت ارسی، چوب درخت چنار بود که بافتی منسجم دارد و از مقاومت بالایی برخوردار است. البته از چوب نارنج، گلابی، گردو، عناب، راش و توسکا نیز برای ساخت آن استفاده می‌شد. گره چینی، چوب، با کنارهم گذاشتن تکه‌های کوچک چوب، درست می‌شود. کار با چوب، به پنج رشته: نجاری، نازککاری، منبتکاری، معرقکاری و خاتمکاری تقسیم می‌شود که ‏هرکدام زیبایی ویژۀ خود را دارد. «ارسی سازی» یکی از رشته‌های کهن و زیبای کار با چوب، است. نقش کاربردی پنجره‌ها، در رابطه مستقیم با شرایط جوی بود. ازاینرو، در شهرهایی خواهان داشت، که در مناطق سردسیری با زمستان‌های دراز بودند. شیوه ساخت کشویی برای لنگه‌هایی که باز می‌شدند نیز امتیازی دیگر برآن‌ها داده بود.

بیشترین شمار از این پنجره‌ها را در اصفهان، تبریز، کاشان، سنندج و بسیاری دیگر از شهرهای ایران، در بناهایی می‌بینیم که فضاهای بزرگی برای گردهمایی‌های همگانی خانوادگی یا شهری داشتند. در بخش مرکزی این بناها، تالارهایی بزرگ بود که آنها را «تَنَبی» می‌نامیدند. در دو طرف تنبی هم، دو اتاق کله‌ای بنا می‌شد که با پلکان‌هایی به فضای حیاط خانه راه داشتند. در استان گلستان نیز در خانه‌های قدیمی، میهمان‌نشین‌ها و تالارهایی مشاهده می‌شود. در شهرهای دیگری نیز، تک و توک، دست‌ساخته‌های چوبی ارسی و گره چینی وجود دارند. این هنر زیبا و اصیل ایرانی، گنجینه‌ ای از میراث برجای مانده در خانه‌های با ارزش قدیمی است. در شهرهای دیگر شمال ایران نیز ساخت ارسی مانند دیگر نقاط کشور مرسوم بوده است. با این تفاوت که در اینجا، بدلیل نمناکی هوا، از چوب درخت «آزاد یا ازدار» که مقاوم است و دوام بیشتری دارد، استفاده می‌شد ولی در مناطق خشک جنوبی و مرکزی کشور چوب چنار را ترجیح می‌دادند. از بهترین نمونه‌های کهن گره‌چینی چوب در ایران، می‌توان از بنای چهل‌ستون، هشت‌بهشت و خانه‌های تاریخی: اعلم، شیخ‌الاسلام در اصفهان و تعدادی از خانه‌های تاریخی کاشان: خانۀ طباطبائی‌ها، خانۀ عباسیان، خانۀ بروجردی‌ها و شماری دیگر از این نوع خانه‌ها در یزد، در تبریز (خانۀ مشروطیت)، و شهر‌های قدیمی دیگر نام برد. پنجره‌های ارسی را در بخش کوچکی از سرزمین آناتولی در ترکیه (در بناهای بازمانده از ارامنه و کردان) و در شهرهای کهن بخش جنوبی قفقاز نیز می‌توان ردیابی کرد. بنجامین در وصف این نوع پنجره‌ها در سفرنامه‌ی خود می‌نویسد: ایرانیان بجای آنکه برای اتاق‌های خود به شیوه غربی چندین پنجره بسازند، یک پنجره بزرگ یا در، می‌سازند که از سقف تا کف اتاق است.

شکوفایی هنر چوب و شیشه

شیشه، نخستین بار، در سومر پیدا شد. این زمان اندک زمانی پس از کوچ سومریان از کرمان یا سیستان به بین‌النهرین (سرزمین میانرودان) بود. سومریان در فرهنگ آغازین خود با ایلامی‌ها شریک بودند. یهودیان، فن شیشه‌سازی را در زمان تبعید، در بابل یادگرفتند و همین سبب گسترش آن در جهان آنروز شد. باستان‌شناسان کاوشگر، از لایه‌های زیرخاکی شهر باستانی شوش، لوله‌هایی کوچک به اندازه‌های یکسان از جنس شیشه بیرون آورده ‌اند که دیرینگی شان به دوران تمدن ایلامی میرسد. این لوله‌های شیشه‌ای در چهارچوبی درکنارهم قرار داشتند که کاربرد پنجره را برای باستان شناسان تداعی کرده اند.

تاریخچه ساخت پنجره‌هایی با شیشه‌هایی کوچک، مدون نیست و روشن نیست که برای نخستین بار در کدام کشور یا شهری و بدست کدام هنرمندی، آفریده شده اند. ولی مانند هر کار هنری دیگری، مدعیان بسیاری دارد. هرکشوری، حتا پیروان کوررنگ برخی از مذاهب که جز سیاهی را نمی‌پسندند، درباره رقص رنگ‌های ارسی‌ها، در زیر نور آفتاب قلمفرسایی می‌کنند ولی همچنانکه شیوه کارشان است، زیبایی این آفرینش هنری را هم نه به پای هنرمندان، بلکه به حساب خدای خود می‌نویسند. وطنپرستان کشورهای همسایه هم، چنانکه افتد و دانی، مدام درحال ناخنک زدن به فرهنگ و هنر آنچه خود ندارند، هستند.

پیشینۀ شیشه از مدارک بنای پرستشگاه چغازنبیل

بزرگترین پرستشگاه ایلامی«زیگورات» چغازنبیل، در سرزمین شوش، کانونی بود که در آن نیروهای زمینی و آسمانی بهم می‌رسیدند و به یکدیگر یاری می‌رساندند. این بنای سر به فلک کشیده، دست‌ساخت انسان بود، مانند آن‌هایی که در آنسوی کره زمین – پیش از آنکه انسان بداند زمین کروی است- انسان‌هایی دیگر با تمدن شگرف مایایی ساخته بودند، بی‌آنکه از وجود هم آگاه باشند.

این پرستشگاه، در واپسین لحظات روز تاریک می‌شد. سپس، همینکه نخستین ستاره‌ها پدیدار می‌شدند و خورشید در پشت افق روی پنهان می‌کرد، زمان کوتاهی می‌درخشید. درخشش زیگورات از بازتاب نور در هزاران میله شیشه‌ای کارگذاشته در فضاهای باز دیوارها (پنجره‌ها)ی این بنای بزرگ بود. در این بنا در ٣۴٠٠ سال پیش، بطری‌های کوچکی نیز قرار داشتند که شاید شیشه‌هایی برای نگهداری روغن ویژه بودند. در ایلام کهن، شیشه به فراوانی تولید می‌شد. نمونه‌های یافت شده در کاوش‌های شوش باستان در موزه ایران باستان در تهران نگهداری می‌شوند.

ساخت اشیای شیشه‌ای در دوره هخامنشیان

برروی دیوار پلکان‌های کاخ آپادانا، در تخت جمشید، یکی از ارمغان آورندگان، عطردانی در دست دارد، که گمان می‌رود از جنس شیشه باشد. در دوهزاروپانسد سال پیش، سفیر آتن در دربار ایران، شگفتی خود را از زیبایی جام‌های شیشه‌ای ایران ابراز داشته و «آریستوفانس» نیز آن‌ها را ستوده است. بتازگی نیز یک قدح شراب هخامنشی از شیشة خالص بر یکی از مجموعه‌های رسمی کشور افزوده شده است. مهره‌های شیشه‌ای مات، پیدا شده از مقبره‌های شمال ایران، به چند سده پیش از هخامنشیان تعلق دارند. مهره‌های تپۀ مارلیک هم که دستکم ٣۴٠٠ ساله هستند، از شیشه مات و سفید و بفراوانی ساخته شده اند. زنده‌یاد دکتر عزت‌الله نگهبان، باستانشناس کاوش‌های هفت تپه و مارلیک، در سفرش به کشور ژاپن، صندوقی «مُهرشده» پراز مهره‌های شیشه‌ای گنجینه «شوسوئین= بودای بزرگ» را بازدید می‌کند که همکاران ژاپنی‌اش،دیرینگی آن‌ها را همزمان با دوره ساسانی اعلام می‌کنند. دکتر نگهبان با شگفتی به آنان می‌گوید که همانند آن مهره‌ها را در حفاری مارلیک بدست آورده است که ١٨٠٠ سال از مهره‌های شوسوئین کهنتر هستند.

شیشه ساسانی، در چین ارج بسیار داشت و بویژه شیشه لاجوردی را در گنجینه‌های بتکده‌های بودایی در کره و مقابر سلطنتی ژاپن نیز می‌توان دید. شیشه‌سازی در دوران سلجوقی و تا زمان هجوم مغولان به ایران، با افزارهایی پیشرفته بگونه‌ای بسیار ظریف ساخته می‌شدند. با ایلغار مغول، همه صنایع و هنرها نقطه پایان یافتند. در دوران صفویه، کوشش زیادی شد تا صنعت ظریف پیشین دوباره راه بیفتد. شاه عباس، هنرمندان و صنعتگرانی را از ونیز بکار دعوت کرد، ولی ظرافت پیشین هیچگاه فراهم نشد. توجه به هنرهای ایرانی در دوران پهلوی، صنعت شیشه‌سازی را نیز براه پیشرفت و نوآوری انداخت. ساخت شیشه‌های رنگی، از دوران صفویه کم کم پاگرفت. نخست کاربرد تزیینی آن‌ها بازار پیدا کرد. ورود شیشه‌های مسطح به بازار، راه کاربری شیشه‌‌های سفید و سپس رنگی را گسترش داد. از این دوران، در بناها و کاخ‌ها، پنجره‌های کوچک رنگی را می‌بینیم که از هماهنگی نقاشی‌های کاخ‌ها، الهام گرفته اند.

طراحی داخلی سنتی ایران

در ایران، از کهن روزگاران، توجه به فضاهای داخلی جدای از نماهای خارجی همواره مورد توجه معماران قرار داشته‌است. در مجموعه عظیم تخت جمشید که برای ساخت آن تمام هنرمندان و صنعتگران خبره دنیای آنروزگار به ‌ایران آورده شدند، حجاری‌ها، جزئی تحکیم کننده در فضاهای داخلی است. کاخ‌های بزرگ هخامنشی در پاسارگاد، تخت جمشید و شوش علاوه بر اینکه شاهکار معماری هستند از نظر هنرهای تزیینی اهمیت فوق‌العاده دارند. حجاری این کاخ‌ها در کمال دقت و ظرافت انجام گرفته و کلیه جزییات برروی سنگ، حجاری شده‌اند. برای نمونه باید از نقش داریوش بزرگ و خشایارشا بر دیوار بنای خزانه داریوش در تخت جمشید نام برد. افزون بر حجاری، از کاشی مینایی نیز در تزیین کاخ‌ها استفاده شده‌است که نمونۀ‌ آنها نقش سربازان جاویدان در شوش است.‌ ستون‌های بلند و سرستون‌های عظیم هخامنشی نیز کاملاً جنبه تزیینی داشته‌اند. قسمت جالب حجاری، نقش خنجری است که به کمر اسلحه دار مخصوص شاه بسته شده‌است غلاف این خنجر بهترین معرف هنر تزیینی در ایران عهد هخامنشی است. از دوران پیشین نیز نقش «چنگ نواز» موزائیک کاخ بیشاپور را داریم.

در دوره صفوی، تزیینات چوبی در بناهای غیرمذهبی نیز نقش اصلی را داشت. در آنها بیشتر، از تذهیب‌کاری و نقاشی‌های زیرلاکی نیز استفاده می‌شد. طرح‌های آنها، رابطۀ نزدیکی با هنر مینیاتور داشتند. کنده‌کاری و خراطی بویژه در درها و سقف‌ها، هنر ویژۀ این دوره بشمار می‌رود که در ایران دارای دیرینگی چندهزارساله است. دو نمونه زیبا از خراطی چوب را در نقش‌های بازمانده از هنر هخامنشیان در تخت جمشید می‌توان دید. در ردیف نمایندگان ساتراپ ها، در روی پلکان های آپادانا، مردی را می‌بینیم که یک صندلی چوبی با پایه های خراطی شده را بدوش گرفته است. در نقش رستم نیز، بر بالای ورودی آرمگاه داریوش، تختی را می‌بینیم که بر دوش مردم از زمین بلند شده و داریوش شاه برآن جلوس کرده است. این نقش نمادین محبوبیت پادشاه را نشان می‌دهد که از بزرگداشت و ارجگزاری مردم برخوردار بود.پایه‌های این تخت بزرگ نیز، از چوب خراطی شده هستند.

نقاشی‌های دیواری (فرسک) در کاخ عالی‌قاپو و چهلستون، همچنین آیینه‌کاری بعنوان نوعی «گره سازی تزیینی» در بناها، مورد استفاده قرار گرفته شده ‌اند. هنر کاشیکاری و همچنین شاهکارهای درخشان و پرجاذبه هنر گچبری در ایران را ‌از بناهای دوران ساسانیان، بناهای دوره سلجوقی و ایلخانیان داریم، در دوره صفویه، این هنر نیز به‌ حد زیبایی و کمال خود رسید. در این دوران نیز، تزئینات داخلی و خارجی، جزئی از بنا محسوب می‌شد و توجه به ‌آرایه، نشانی از ارتقای کیفیت فضاهای مورد استفاده بود.‌ استفاده ‌از شیشه‌های رنگی، آئینه‌کاری، گچکاری و هنرهای دیگر در تزئین و آرایه بندی، بر زیبایی بناها می‌افزایند.

برای استفاده ‌از شیشه، آئینه‌بندی، گچبری و هنرهای زیبای دیگر در تزئین و آرایه بندی فضا، همه ملاحظات زیبایی شناسی و اقلیمی مورد توجه استادکاران بوده ‌است. در دوران قاجار بکارگیری هنرهای زیبا فزونی یافت.‌ نمونه‌های زیبایی از پنجره‌های رنگی، گچبری و آئینه کاری را می‌توان در خانه‌های بجامانده‌ از دوران قاجار، در شهرهای: اصفهان، تبریز، تهان و کاشان دید.

بناهای‌ ایرانی‌ مانند مسجد، مناره‌، خانه‌، باغ‌، پل‌، قلعه‌، آب‌ انبارها و… هریک‌ به‌ نوعی‌ از صنایع‌ دستی‌ نیاز دارد. از انواع‌ این صنایع در این بناها، می‌توان به‌ کاشیکاری‌، مشبّک‌ کاری‌، نقاشی‌ دیواری‌ و منّبت‌ کاری‌ اشاره کرد. دگرگونی آب‌ و هوایی‌ در ایران‌ موجب‌ گوناگونی‌ بسیار در معماری‌ و تزیین‌ آن‌ گردیده‌ است‌. صنایع‌ دستیِ‌ رشته‌های‌ گوناگون‌ همچون‌: قالی‌بافی‌، گلیم‌بافی‌، سفالگری‌، آبگینه‌‌سازیِ محصولاتِ فلزی‌، سنگ‌تراشی‌، چوب‌‌تراشی‌، حصیربافی‌، کاشی‌کاری‌ تا رودوزی‌ها ارتباط‌ مستقیم‌ با معماری‌ دارند. ساخت‌ شکل و طراحی‌ آن‌ها بستگی‌ به‌ فضای‌ معماری‌ سنتی‌ ایرانی‌ دارد. ازسوی دیگر، بعضی‌ از اجزاء و فضاهای‌ معماری‌، متناسب‌ با کالاهای‌ صنایع‌ دستی‌ ساخته‌ می‌شوند. فرشباف، اندازه‌ قالی‌ را براساس‌ وسعت‌ اتاق‌ها می‌بافد و سفالگر براساس‌ جایگاه‌ سفال‌ در فضای‌ ساختمان،‌ شکل‌ و حجم‌ موردنظر را می‌سازد. هماهنگی‌ صنایع‌ دستی‌ با معماری‌ نه‌ تنها از نظر فرم‌ و رنگ‌ بلکه‌ از نظر محتوایی‌ نیز همخوانی‌ دارد و هنرمند سعی‌ نموده‌، ارتباط‌ خویش‌ با طبیعت‌ و دیدگاه‌ معنوی‌اش‌ با مکان عرضه هنرش‌ را، در مدنظر داشته باشد.

صنایع دستی‌ بعلت‌ دگرگونی و گسترش در رشته‌های‌ گوناگون‌، کاربردهای‌ زیادی‌ در تزیین‌ معماری‌ دارند. برخی در تزیین‌ نمای‌ بیرونی‌ و برخی دیگر در تزیین‌ فضاهای‌ ورودی‌ و‌ درونِ بنا، بکارگرفته می‌شوند. تزیینات‌ بیرونی‌ ساختمان‌ باید بگونه ای باشد که‌ دربرابر تغییرات‌ آب‌ و هوا و نور خورشید مقاومت کند و کیفیت‌ خود را از دست‌ ندهد. این‌ تزیینات‌ بیشتر شامل‌ کاشیکاری‌ از نوع معرّق‌ یا هفت‌ رنگ‌ می‌باشند که‌ افزون بر تزیین‌ بنا با نقوش‌ و رنگ‌های‌ گوناگون‌، عایقی‌ نیز دربرابر برف‌، باران‌، گرما و سرما هستند‌. کاشیکاری‌ در معماری‌ ایران‌ مانند شناسنامه‌ بنا است. این هنر، تاریخی‌ مشخص‌ و سیرِ تحولی‌ منظمی‌ را دارا است‌.

کاشیکاری‌، مهمترین‌ ویژگی‌ تزیین‌ معماری‌ سنتی‌ ایران‌ است‌ که‌ ادامه‌ همان‌ آجرکاری‌ است‌. نکته‌ حائز اهمیت‌ در کاشیکاری‌ ایران،‌ رنگ‌ لعاب‌ است‌، رنگ‌ کاشی‌های‌ ایرانی‌ اکثراً فیروزه‌ای‌ و لاجوردی‌ است و رنگ‌های‌ سفید و سبز و طلایی‌، در درجه‌ دوم‌ اهمیت هستند. این‌ رنگ‌ها دربین‌ هنرهای‌ سنتی‌ ایران‌ مشترک‌ می‌باشند. فضاهای‌ ورودی‌ بنا در معماری‌ ایرانی، بویژه در کاخ‌ها و بناهای اجتماعی شهری، بخشِ مهمی‌ را ویژۀ خود ساخته‌ اند. این بخش، بیشتر با پوششی‌ بصورت‌ سایه‌بان‌ با تاقی‌ کمانی(رواق)‌ همراه‌ است‌. تزیین‌ این‌ قسمت‌ از بنا، با کاشیکاری‌ است‌، ولی‌ نمونه‌های‌ آینه‌کاری‌ و مشبک‌ کاری‌ آجری‌ نیز کم نیستند.

آینه‌کاری از هنرهای‌ ظریفی‌ است‌ که‌ در نماسازی‌ داخلی‌ بناها، در بالای‌ ازاره‌ها، دور تاق‌ها، رواق‌ها، شبستان‌ها، سرسراها و جاهای دیگر بکار رفته است. مقرنس‌کاری‌ و گچبری‌ نیز از تزیینات‌ معماری‌ زیبای ایرانی بشمار می‌آیند. مقرنس‌‌کاری‌ که‌ تداوم‌ آجر چینی‌ است‌ توازنی‌ را القا می‌نماید که‌ گویی‌ وظیفه‌ انتقال‌ سقف‌ یا گنبد برپایه‌ها را داراست‌ و همانند نسبت‌ آسمان‌ به‌ زمین‌ است‌. تزیینات داخلی‌ یک‌ بنا نسبت‌ به‌ نوع‌ آن،‌ تفاوت‌های‌ گوناگونی‌ دارد و این‌ تفاوت‌ در دوره‌های‌ گوناگون‌، تنوع‌ بیشتری‌ داشته است. ولی‌ در همة‌ آنها، وجوه‌ مشترکی‌ نیز وجود دارد. در تزیین‌ داخلی‌ یک‌ بنا مجموعه ای از.صنایع‌ دستی‌ گوناگون دیده می‌شوند که گویی، هنرمند با آفرینش این تنوع، قصد ایجاد یک نمایشگاه را داشته است.

فرش کف تالارها و اتاق‌ها، اگر زیراندازی ساده یا حصیری نیز پهن شود،‌ نقش و بافت آن‌ها نیز یکی‌ از اجزای‌ مهم‌ در تزیین‌ فضای‌ داخلی‌ بناهای‌ ایرانی‌ می‌باشد. در طراحی و رنگپردازی اینگونه فرش‌ها و کفپوش‌ها، هماهنگی کاملی بین تزیینات دیگر فضای درونی وجود دارد. گاهی‌ نیز چنین فراورده‌هایی، بعنوان‌ قطعۀ تزیینی‌ زیبا، از دیوار اتاق آویزان هستند. نزدیکی‌ طرح‌ و نقشِ قالی‌ با نقوشِ کاشی‌، نزدیکی‌ و انسجامِ هنرهای‌ ایرانی‌ را نشان می‌دهد.

زیراندازهای‌ دیگری نیز‌ چون‌ گلیم‌ ،جاجیم‌، منسوجات‌ سنتی‌ و پرده‌های‌ قلمکار با کاربردهای‌ گوناگون‌، آرایش خانه و مکان های اجتماعی را بعهده دارند. وسایل‌ تزیین‌ شده‌ با خاتم‌ و منّبت‌ و معرق‌ چوب‌، انواع‌ رودوزی‌ها و اشیای‌ فلزی‌، همه‌ و همه‌، آرایش‌ دهنده‌ محل‌ زندگی‌ ایرانی‌ می‌باشند. درِ بناها که‌ درگذشته‌ از چوب‌ ساخته‌ می‌شدند، بخش‌های چوبی، بدست هنرمندانِ منّبتکار کنده‌ کاری‌ می‌شدند.‌ هنری که در این درب‌ها و پنجره‌ها، بکار می‌رفت، اهمیت و جایگاه بنا و موقعیت اجتماعی دارندگان این بناها را نشان می‌داد. درگاه‌هایی نیز با کلون‌های‌ بسیار زیبای‌ فلزی‌ ساخته شده اند، که افزون بر نقش کاربردی، اهمیت‌ هنری خود را روشن‌ می‌سازند‌. نقوشِ ایجاد شده‌ بر روی‌ درها، همچون‌ نقوشِ نمادین‌، در هنرها جلوه‌گاهِ اندیشه و فرهنگِ ایرانی‌ هستند. نقش‌ «خورشید» که‌ مهم‌ترین‌ نقشِ موجود بر روی‌ درها می‌باشد، نماد روشنی‌ و تندرستی است.‌

اندازه (هندسه)

دانسته نیست که در چه زمانی، انسان به کاربرد «اندازه» پی برده است. این واژه که در زبان علمی فارسی به واژۀ «هندسه» دگرگون شده است، دارای دو بعد: «فرهنگی» و «دانشی» است. اندازه، نقش مهمی در زندگی انسانها دارد. اندازه، با کاربرد فرهنگی، در ادبیات فارسی فراوان بکار رفته است. در گلواژه‌ها «اندازه نگهدار که اندازه خوش است» در زندگی روزانه مردم از خوراک و پوشاک تا در رفتار با یکدیگر، این واژه، برسرزبان‌ مردم است. انسان نخستین، در آغاز دوران شکار نیز با اندازه سروکار داشت. نخستین اندازه ها را برای ساخت وساز از وجود خود الگو گرفت: انگشت، وجب, پا، بازو، گام و وزن تنش، اندازه هایی بودند که راه به «هندسه» گشودند. او, برای کشیدن خط راست، شکسته، دایره، و شکل‌هایی که بعدها هریک نامی بخود گرفتند، مشکلی نداشت. خط ها و نقاشی‌های غارهای همیان، تنگ پبده, میرملاس و دوشه و نقش های روی سفال‌های تپه سیلک کاشان، مدارک مستند این ادعا هستند.
سروکار مهندس و معمار هم با شمارش (عدد) و اندازه (هندسه) است. زمانیکه دیوارهای یک بنا را تا زیر سقف بالا برد، به حجم می‌پردازد. هندسه در شکل‌گیری این بخش از معماری، نقشی بسزا دارد. در اندیشه و فرهنگ کهن ایرانیان نقش‌ها و شکل‌های هندسی هریک نمادی از هستی و جهان آفرینش بوده اند. چنانکه در آیین میترایی، کهنترین آیین ایرانیان، چلیپا نماد زمین و چهار جهت آن، نماد چهار عنصر مقدس بوده است. چلیپای شکسته (سواستیکا) نمادی از خورشید است که کاربرد آن دیرینگی هشت هزارساله دارد. نخستین نقش چلیپا را بر روی سفال‌های تپه سیلک کاشان می‌بینیم. هرجا پیکره ای از شیر ساخته شده، نقشی از چلیپا بر روی کپل آن نقر شده است. چهار بازوی چلیپا در معماری ایرانی، در بسیاری از بناهای عمومی، همچون آتشکده ها، مزگت ها (مساجد)، مدرسه ها و کاروانسراهای چهارایوانی بکار بسته شده اند. در چهارتاقی های ایرانی و آتشکده ها ، مربع زیربنا، نمادی از زمین و دایرۀ سقف، نمادی از آسمان، در گنبدی برافراشته از زیربنای چهارگوش, بنمایش درامده است. سقف مهرابه های ایرانی، برنگ آبی پرداخته می‌شد و برآن نقش‌هایی از ستاره‌های فروزان می‌انداختند تا نمادی از آسمان را در مهرابه بالای سر مهریان داشته باشند. کلیساهای سنتی نیز نقشی از صلیب را در بنیان خود دارند.

معماری ایرانی، بیانگر راز و رمز هستی است که به زبان هندسی بیان می‌گردد. در زبان فارسی، سازندۀ بنا را «مهراز» می‌نامیدند. هنوز هم ایرانیانی هستند که این واژه را بعنوان نام خانوادگی برگزیده اند. «مهرازی» یعنی پرداختن به والاترین راز, یعنی ساختن بناهایی رفیع که دانشی ویژه (مهندسی) می‌طلبند. سازندگان بناها که راز و رمز این پیشه را، خوداندوخته، به رشد و شکوفایی رسانده بودند، نمی‌خواستند که این رمزهای علمی را به هرکسی بیاموزند و فوت و فن کار و پیشۀ خود را فقط برای فرزندانشان به ارث می‌گذاشتند. نامگذاری «بنایان آزاد = فراماسون‌ها» در اروپا، ویژۀ گروه سازندگان بناهای بورگ، کانال‌ها و کوره‌ راه‌های زیرزمینی بودند. این گروه بدلیل دانشی که داشتند، در ردیف مردم عادی (رعیت پادشاهان و کلیسا) محسوب نمی‌شدند. بلکه جزو طبقۀ، آزادان بودند.

مطالب مرتبط

Leave a Comment