پول

پول
همان چیزی که اصطلاحا از آن بعنوان بی زبان یاد شده که اگر زبان داشت چه حرفهای فراوانی برای گفتن پیدا میکرد!
چنانچه زبان به اعتراف میگشود که چگونه و چطور اینهمه رویهم انبار شده و از چه طریقی از دیگران دست کشیده و بطرف کسانی آمده و ماندهگار شده؛ آنگاه مشخص میگشت که این بناهای مجلل از ویران شدن بسیاری کلبه های گلی ساخته و زینت داده شده و جای پای دلخون شده فقرا را در یک بیک آجرها مشاهده خواهیم کرد، که هنوز در انتظار صبح سفیدند تا شب تاریک بسر آید!؟
و اگر پول پا داشت چه بسا ارقام بانکی آنها کم میشدند وقطعا صفرهای سرسام آور و بی شمارش بسمت حسابهای مختصر فرار میکردند و دلسوزانه بر آن حسابهای کم اضافه میگشتند! اگر آنقدر قدرت داشت که ترازوی عدالت بدست بگیرد و بصورت کاملا عادلانه ای اینها را تقسیم بنماید، بطوریکه کسی مغبون نشود و حقش پایمال نگردد! آنگاه جیبهای همه پر محتوی و سنگین میگشتند و آرزوی در دل هیچ بچه ای باقی نمیماند و از مواهب آن بهره کافی را همه انسانها میبردند؟ اما با همه دلربایی این زیبای بی زبان باید گفت. این پول لعنتی درست مانند همه خوبرویان بیوفاست و زیاد در کنار بعضیها بخصوص فقرا دوامی پیدا نمیکند؟! بقول معروف آیا آن مثالی که میزنیم پول چرک کف دست هست صحیح میباشد؟ اما همین چرک دست اگر در دسترس نباشد، برای ادامه زندگی و هزار مشکل که فقط با پول حلال مشکلات حل میشود، لاینحل باقی نخواهد ماند؟ از بیماریها با همین پول نجات پیدا خواهیم کرد، بنابراین مایه حیات است با وجود خود آرامش را به ارمغان میآورد و شخصیت را بها داده به میزان داشتن اتومبیل آنچنانی و منزل فلان مساحت،بی تردید آبرو و اعتباری برای خود کسب کرده و مورد احترام عامه مردم قرار خواهیم گرفت. و اگر چنانچه کم یا اصلا آه در بساط نباشد مرگ در انتظار ما و از طرف خیلی ها طرد خواهیم شد. از آنجاییکه این پول بی زبان هیچگاه تاریخ گذشته ای ندارد خراب و فاسد هم نمیشود، دست عده ای سود جو گرفتار گشته که روز بروز بر تعداد صفرهایش افزودن میگردد؛ انگار جا خوش کرده و ترجیح میدهد همانجا اتراق کرده بماند و انبار گردد؟! بیقین اگر همان صاحب حساب، اندکی سخاوت بخرج میداد مهربانی و بخشش داشت اینگونه نمیشد و همه این بی زبانها تنها در دستان او اسیر نمیشدند که دیگران از صبح تاشب برای رسیدن بآن کیمیای سعادت تلاش کنند؛ چون آب در هاوان کوبیدن که بیثمر باشد! پول هم یقینا جای خودش را انتخاب میکند و دست هر کسی بآن نمیرسد، تنها مختصری از آن در گردش است و میآید و رخی نشان میدهد و هنوز کارها و آرزوها بر آورده نشده از دست ما فرار میکند.!؟ خوب میدانیم که زندگی کوتاه ما ابدا اجازه نمیدهدهر قدر هم ارقام سر سام آور و نجومی را دارا باشیم، نهایتا ما را تنها میگذارند و باید از آنها هم دل بکنیم زیرا بسفر بدون بازگشت بآنها نیازی نیست و همراه با ما نخواهند آمد……
تا در این جهان پهناور هستیم و توان آنرا هم داریم، برای دلخوش کردن تهیدستان بکوشیم که لبخند را بر روی لبهای خشک آنها بنشانیم و خود ما هم رستگار گردیم.
 
 
 
نویسنده ملیحه ضیابی فشمی
 
 
  1. 27.11.2021

مطالب مرتبط

Leave a Comment