فصل پانزدهم فریاد عاشقی

فصل پانزدهم که اگر مدت خیلی کوتاهی در کنار آنها باشد، بعد از آن تنهایش بگذارند. نازنین گفت:« من هم قول می دهم فقط چند دقیقه ای وقتت رابگیریم.» بعد از آمدن و خوشحال شدن تو تمام می شود. لحظه حساس فرا رسید نازنین دلشوره عجیبی را احساس میکرد الهام برای اینکه او ناراحت و غمگین نشود، سریعا خودش را آماده کرد و به قراری که گذاشته شده بود رفت. برادرالهام پشت در ورودی رستوران روی صندلی تکیه داده ، دم در را نمی دید. نازنین روبه رو نشسته و…

ادامه مطلب...