حماسه ملبورن چگونه خلق شد؟( بخش دوم)/ مهدی زارعی

حماسه ملبورن چگونه خلق شد؟( بخش دوم)/ مهدی زارعی بخشهایی از کتاب داستان یک صعود در ادامه نوشته های مهندس هاشمی طبا در کتاب« داستان یک صعود» به نبرد رفت و برگشت ایران و استرالیا می رسیم. باز هم قضاوت با خوانندگان. یکی از حوادث قابل توجه در این زمان حضور هاولانژ رئیس فدراسیون جهانی فوتبال در تهران بود. افشارزاده که به عنوان دبیر فدراسیون بازی های غرب آسیا مسئول برگزاری مسابقات غرب آسیا بود، از تنی چند از صاحب منصبان  بین المللی ورزش از جمله هاولانژ برای حضور در…

ادامه مطلب...

فصل دهم وقت پرواز

فصل دهم   شاهین از وضعیتی ک بوجود آمده بود نگران و آشفته بنظر میرسید؛ زیرا هرگز فکر نمی کرد بین این دو دوست جون جونی، اینهمه دشمنی و عداو ت وجود داشته باشد برای همین اصلا باور نمیکرد در مانده شده بود و دنبال راه چاره ای میگشت که این معضل را به نحو خوبی بپایان برساند!! سارا برای رفتن به دکتر و گرفتن مدراکی دال بر سلامت عقلانی و کذب زوال عقل ک به او نسب دادند، امتنا میورزید و هرگز نمی پذیرفت ک چنین باشد و حتی کوچکترین…

ادامه مطلب...

حماسه ملبورن چگونه خلق شد؟ / مهدی زارعی بخش نخست

  حماسه ملبورن چگونه خلق شد؟ / مهدی زارعی بخشهایی از کتاب داستان یک صعود   هشتم آذر یادآور تساوی(2-2) ایران مقابل استرالیا و صعود ایران به جام جهانی 1998 است. اما ایران چگونه راهی پلی آف و حریف نماینده اقیانوسیه شد؟ با هم مروری داریم بر خاطرات مهندس هاشمی طبا رئیس وقت سازمان تربیت بدنی از اتفاقات رخ داده بر تیم ملی ایران در آن سال. قضاوت با خوانندگان اگر کویت و قطر را می زدیم در گروه اول می شدیم اما فقط یک امتیاز گرفتیم. به قطر رفتیم…

ادامه مطلب...

رادیو تیام؛ با هدایت تنیان ” تاتر و بازیگری”

  رادیو تیام فانوسشنبه : 28.11.2020ساعت پخش : 16-15فرکانس: 94.0 Orange موضوع: تئاتر و بازیگری در تئاتر مهمان: آقای هدایت تنیان کارگردان و هنرپیشه تئاتر با ما باشید#tvtiam رفت و غزلم چشم به راهش نگران شددلشوره ما بود دل‌آرام جهان شد در اول آسایش مان سقف فرو ریختهنگام ثمر دادن‌مان بود خزان شد زخمی به گل کهنه ما کاشت خداونداینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد آنگاه همان زخم همان کوره کوچکشد قله یک آه مسیر فوران شد با ما که نمک گیر غزل بود چنین کردبا خلق ندانیم چه‌ها…

ادامه مطلب...

فصل نهم وقت پرواز

  فصل نهم روزهای سیاه  با غم و اندوه میگذشت و اصلا باورم نمیشد که بهترین دوستم  که دیگه حکم خواهری برایم پیدا کرده بود به من نارو بزند، در حقیقت خاری به چشمش شده باشم و برای نابودی من از هیچ کاری مضایقه نکند؟! هضم این حقیقت بسیار دشوار ودر واقع بسیار تلخ بود اما نمیشد از واقعیتها فرار کرد و دل به توهمات خیالی خوش نمود. خودم بیشتر از همه از این ماجرا در حیرت و ماتم بسر میبردم برای من آسون نبود کسی را که اینهمه بهش…

ادامه مطلب...

رادیو فانوس تیام؛ بررسی رویداد های جار ی و معرفی چند کتاب

  شنبه : 24.10.2020شنبه : 24.10.2020پخش زنده: 16-15فرکانس: 94.0 Orang موضوع: بررسی رویدادهای جاری ومعرفی چند کتاببا سحر و رضاشاد و تندرست باشید ? من اگر روزی شود نقاش این دنیا شوممن اگر روزی شود، نقاش این دنیا شوماین جهان را عاری، از هر غصه وغم میکشم بهر دلها، مهربانی، بی قراری، یک دلیهر دلی را در کنار شاخه ای گل میکشم اندر این دنیا کسی، بر کس ندارد برتریمن غنی را با فقیر، یکجا یکسان میکشم زشت وزیبا، خالق وپروردگار ما یکیستزشت وزیبا ، پیش هم ، اما انسان…

ادامه مطلب...

مردی که من، دوستش می دارم

    مردی که من، دوستش می دارم     مردی که من، دوستش می دارمهم شعر می سراید هم رمان عاشقانه می خواندساده راضی می شود ؛ به یک فنجان چای داغ  نه زل می زند به افق و نه چشم به راه پرستو می ماند‌از میانه ی پاییز می آید با باران و ترانه بزرگ است و مهربان می گیرد جای همه ی نداشته هایم رابا لبخندی؛ فقط هیچ ندارد….. فقط مهربانی می شود هر دم و جا می گذارد، ردپایش را در من در جای خالی اش، در قلبم…

ادامه مطلب...

قسمت هشتم وقت پرواز

فصل هشتم    دکتر:” ادامه داد. شما درآینده هم میتوانید صاحب فرزند شوید؟!! دنیا بر سرم خراب شد فریاد زدم بچه ام چی شد؟؟ گریه را سر دادم شاهین سعی میکرد اعصاب خودش را کنترل کند و مرا دلداری دهد. روز بسیار شومی بود ناگهان بیاد شهره و کیک تبریک  افتادم؛ تنها کسی که میتونه مرا به این روز انداخته باشه کسی جز او نیست. دیگه تصمیم خودم را  گرفته بودم گفتم « سکوت جایز نیست باید  شهره را بعنوان قاتل فرزندم معرفی و دستش را رو کنم…..» به محض…

ادامه مطلب...

فصل هفتم وقت پرواز

فصل هفتم  شاهین فصل هفتم گفت:” سارا جان عزیزم زیبایی تو با این کارهای شهره  به چالش کشیده نمیشه ؛ تو همچنان مثل ستاره میدرخشی و چلچراغ  محفل خواهی بود. با این روحیه ای که نامزدم به من میداد ناراحتی ها کاهش پیدا میکرد و اعتماد بنفسم بالا میرفت بدین ترتیب تمام کارهایی که قرار بود برای جشن عقد انجام شود یکی پس از دیگری به نحو احسن صورت میگرفت ، من را آماده میکردند تا هر چه زیباتر برای جشن حاضر شوم…شاهین از خوشحالی سر از پا نمیشناخت طولی…

ادامه مطلب...