سفر

  سفر یه روز سرد زمستونی ،تو هوای مه آلود مبهم ،ساک سفرت رو ببند و مسافر رویاهات شو. کوله بارت رو سنگین برندار ،چند لقمه ای خنده و بطری پر از نوش داروی شادی. هیجان سفر بی نظیره . ترس جاموندن از قطار خوشبختی. ترس نرسیدن به مقصد کمال. همش پر از حس زندگی و بودنه. تو سفر رویاییت تو عالم خیالیت با آدم رویاهات همسفر شو. همون که صدای خنده های تو براش آهنگ زندگیه و پر حرفیات براش معنی شیرین زبونیه.همون که چشماتو دریای عشق می بینه…

ادامه مطلب...

فصل سیزدهم قطار سرنوشت

  فصل سیزدهم روزها از پی یکدیگر میگذشت و من تنهایی بر تمامی مشکلاتم غلبه پیدا میکردم برادر و خواهرم مرتب در تماس بودند و خیلی اصرار تا در کنار آنها زندگی را با فردی که نمیشناختم آغاز کنم جوابی درست برای انها پیدا نمیکردم تا از این فکر نادرست انها را منصرف کنم از طرف دیگر دوستم ثریا هم برای زندگی و آینده من نگران بود و دلش میخواست به این تنهایی من خاتمه دهد؟؟ بدین جهت مرا به دوستان زیادی معرفی کرد هر زمان که جشنی بر پا…

ادامه مطلب...

دروغ / ۶

دفع با افسد  اکبر گنجی : ما به مردم دروغ می گفتیم ، آگاهانه دروغ می گفتیم   ما دروغ می‌گفتیم، ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه ۱۵۰ هزار زندانی سیاسی دارد و این دروغ بود، و امروز باید بابت این دروغ، یعنی خودمان و همه کسانی که این دروغ را گفته‌اند باید خودشان را نقد بکنند. ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه صمد بهرنگی را کشت، ما به دروغ گفتیم حکومت شاه صادق هدایت را کشت،‌ ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه دکتر شریعتی را کشت. همه‌ی این دروغها…

ادامه مطلب...