آقای نویسنده فصل نخست

آقای نویسنده روز قشنگی بود خودم را برای دیدار بزرگی آماده میکردم؟ در پوستم نمی گنجیدم سالها آرزوی چنین دیداری راداشتم؛ از رهنمودهای عالی ایشان یا آقای دکتررابرت همان نویسنده معروف بهره میبردم و باکتابهای آقای نویسنده آشنایی کامل داشتم. بیشتر آنها را مطالعه کرده و از خواندن آن لذت میبردم! از احساسات زیبا و از نکته سنجی، افکارو اندیشه بسیار روشن ایشان و با بینش مثبتی که داشتند، هر آنچه زیبایی بود نثار خواننده میکرد؛ لذت فراوان برده بودم! تنها آرزویم بعد از مدتها میرفت که بر آورده شود…

ادامه مطلب...