Do / “دو”

Do / “دو” “دو” ”Do “در ورزش‌های رزمی به مفهومی گسترده اشاره دارد که فراتر از مهارت‌های فیزیکی و تاکتیکی می‌رود. این مفهوم ارتباطی با اصول اخلاقی و ارزش‌های روحی دارد. درواقع، “دو” نقطه تلاقی بین توانمندی‌های فنی و تأثیرگذاری‌های ذهنی افراد را نمایان می‌کند. در جنبه‌های فنی، “دو” به آموزش و مهارت‌هایی اشاره دارد که به صورت مخفیانه یا خودخواهانه به شکل رازآلودی در اختیار افراد قرار می‌گیرند. این مهارت‌ها می‌توانند نقش تصمیم‌گیری در مواقع حساس یا جنبه‌های مختلف را تقویت کنند. در حوزه روحی و اخلاقی، “دو” به مفاهیمی…

ادامه مطلب...

عریضه ایی به ناصرالدین شاه به بهانه ی نمایشنامه ی چهارصندوق از بهرام بیضایی به کارگردانی جواد نمکی

هو قربان خاک پای جواهر آسای مبارکتان شوم. این سوگلی خانه زاد بس که چشم به انتظار خبری از قبله عالم است، دیده به در سفید مانده.  اي مهر تو در دلها وي مهر تو بر لبهاوي شور تو در سرها وي سر تو در جانها دیشب با جمعی گسیل شدیم به تماشاخانه ایی در مرکز ویینا ، باران به قوت می بارید- هوا به غایت سرد و دل ما تنگ قبله ی عالم. زیاده گویی نشود، دلمان تشویش زیاد داشت برای رفتن، معیرالممالک گفت بروید خواجه نهی میکرد، دلمان…

ادامه مطلب...

قسمت بیستم خاطرات تلخ

قسمت بیستم مدتی مرخصی بدون حقوق گرفتم تا به خانواده و فرزندان همچنین بخودم برسم و همه چیزهایی که برایم مشکل ساز بود را کنار بگذارم و فراموش کنم..زیرا از یکطرف مشکلات اداره و از طرف دیگر در مدت شش سال با داشتن چهار فرزند پشت سرهم و دست تنها بزرگ کردن آنها مرا از پای در آورده بود! خواهرم بعد از مشکلاتی که برایم درست کرد، ظاهرا از در دوستی وارد شد و هر روز از اداره مرخصی می­گرفت و به من سر می­زد. من خوشحال بودم که اگر…

ادامه مطلب...

قسمت نوزدهم خاطرات تلخ

قسمت نوزدهم خواهرم بعد از مشکلاتی که درست کرده بود، ظاهرا از در دوستی وارد شد و هر روز از اداره مرخصی می­گرفت و به من سر می­زد. من خوشحال بودم که اگر اعصابم ناراحت شده از آن همه ظلم و تعدی او اکنون سر عقل آمده و می­خواهد، برایم مهربانی و خواهری نماید. یک روز که برای دیدن آمده بود، خیلی اصرار داشت که من بدرقه­ اش نکنم. وقتی از در منزل بیرون رفت، بلافاصله در را آهسته باز کردم. انتظار داشتم او را ابتدای کوچه با فاصلۀ کمی…

ادامه مطلب...

رادیو تیام، یادی از دکتر زهرا کیا ( خانلری)

  با دیرکرد … رادیو تیام 💚🤍❤️ شنبه ۱۴ اکتبر ۲۰۲۳ 💚🤍❤️ ساعت ۱۵:۰۰ به وقت وین یادی از دکتر زهرا کیا ( خانلری) همراه با  استاد وطن مدیریت محترم بنیاد تیام 🤍🤍🤍 💚💚💚💚 ❤️❤️❤️ از آن روزی که تو را دوست داشته ام درختان توت قرمز در باغ مان چون هیزمی شعله ور شده‌اند میلیون‌ها ماهی رها شده از کتاب کودکان . به سواحل ما پناه آورده‌اند درختان سپیدار بلندتر شده‌اند زندگی فراخ‌تر و خدا .سرانجام به زمین بازگشته است نزار قبانی #رادیوتیام❤️ #کاتبه_ی_دربار_همایونی_سحر  

ادامه مطلب...

خاطرات تلخ

  قسمت هجدهم خاطرات تلخ متاسفانه ناخواهری در تمام  عمرم از من سو استفاده نموده  بود، من مجبوربودم سکوت کنم حرفی نزنم حتی یک کلمه!! آزادی از همان ابتدای زندگی و دوران کودکی از من گرفته شد…. چراکه خرید مایحتاج خانه از ابتدا تا انتها بر روی شانه های من دختر هشت نه ساله نهاده شده بود! مسئولیت بزرگ همیشه برای من کوچک بشمارمیآمد زیرا دم نمیزدم، شکایت نمیکردم، وجدانم اجازه چنین کاری را بمن نمیداد بنابراین حقم همواره پایمال میشد چرا که دم نمیزدم؟! از همان نوجوانی من/ ناخواهری…

ادامه مطلب...

رادیو تیام، با دکتر جواد نمکی

رادیو تیام ❤️ شنبه ۲۶ آگوست ۲۰۲۳ ساعت ۱۵ به مدت یک ساعت فرکانس ۹۴.۰ موضوع: گفتگو با دکتر جواد نمکی در خصوص نمایشنامه „برهنه“ و گروه تاترون به همراه استاد وطن ❤️ ❤️ ❤️ اگر باران باشد، وقتی هر غروب پرده اتاقم را به سویی می کشم… شاید ردیف چراغ های روبه رویم تاریک شوند… اما تو در آن سوی روشنایی های نامفهوم و همهمه های بیصدا در حرکتی هر غروب در جستجوی مفهومی، دلیلی برای بودن با توام آه! اگر باران باشد همین دلخوشی ی غروب های سرد…

ادامه مطلب...

خاطرات تلخ قسمت هفدهم

  متاسفانه وقتیکه بمنزل جدید و اداره جدید نقل مکان کردم مشکلاتم صد افزوان شد چرا که خواهرم دسیسه های جدیدی چیده بود!؟دختری که توسط من با برادر همسرم آشنا شد و سپس به  ازدواج منجر گردید، همکار من بود…..خواهرم طبق معمول حسادت میورزید و تا حد امکان هر روز به اداره قبلی زنگ میزد!  در حقیقیت با همکارم همان جاری جدید گرم صحبت میشدو بد گویی مرا میکرد و دو بهم زنی میکرد؟! آنقدر گفت و گفت همان جاری که همش لب به تحسین میگشود و میگفت که حرف…

ادامه مطلب...