خانم دکتر

از کودکی خانواده ام سختگیر بودند و منو خانم دکتر مینامیدند! در حقیقت اسم من ماریا بود.  تک فرزند خانواده متمولی بودم که از شیر مرغ تا جون آمیزاد برایم همواره مهیا بود، لب که تر میکردم همه چیز را روبروی خودم حاضر میدیدم!  پدرم فوقالعاده بمن علاقمند بود چون اسمم ماریا بود او هم مرا با لقب مادمازل ماری میخواند و عقیده داشت که خیلی شبیه فرانسویها هستم. بلاخره بخاطر یک دونه بودنم بسیار عزیز و دردانه بودم و مرا تا عرش میبردند؟ همیشه از تمام هم سن و…

ادامه مطلب...