فصل هفدهم داستان قطار سرنوشت

  فصل هفدهم    ساعات و دقایق بسرعت میگذشت، روزهای تاریک و سیاه شب میشدند و مرا به افکار گوناگون میکشاند؟ مهربانیهای دکتر ثریا و همچنین کارشرکت  درغیبت من چگونه خواهد شد؟؟  گذشته دکتر احمدی و میسر نشدن  دیدارهای بعدی همه وهمه  مانند پرده سینما از جلوی دیدگانم  بسرعت میگذشتند اما قادر نبودم دوباره و مجددا به روزهای شیرین گذشته در کنار هم  بودن باز گردم؟؟ از بس فکرهای بیهوده کردم به تنگ  آمدم و خسته شدم به دنبال یک چیز بهتر و مناسب تر میگشتم تا از شر این ماجرایی…

ادامه مطلب...

نگاهی به تنها موزه فوتبالی ایران/ مهدی زارعی / موزه فوتبال آذربایجان

نگاهی به تنها موزه فوتبالی ایران/ مهدی زارعی موزه فوتبال آذربایجان   ” کلیه حقوق قانونی متن و عکس های مندرج در این نوشته متعلق به بنیاد تیام می باشد و هر گونه استفاده از این عکس ها پیگرد قانونی دارد.”    در کشور ما موزه های فراوانی وجود دارند و کمتر کسی از ما هستیم که تا به حال به موزه نرفته باشیم. به همین خاطر حتما با شنیدن نام موزه به یاد تفنگ، توپ، نقاشی های قدیمی یا آثاری می افتید که روی سنگها حکاکی شده اند. ولی…

ادامه مطلب...

فصل شانزدهم قطار سرنوشت

فصل شانزدهم   در این اندیشه بودم که خدا را شکر از کم محلی من ورود برادرم به اتاق و صحبتهای او مثل اینکه دست بردار نیستند و انگار عروس گمشده خودشون را پیدا کردن و یک گام جلوتر آمدند و تصمیم دارن شرینی بخورن و نامزد کنیم؟!! جوابی در مقابل این حرف برادرم نداشتم نمیدانم چرا او نمیتوانست مرا درک کند وقتی سکوت و غم مرا دید گفت. من نمیگذارم تو هم مثل خواهرت کسی را که ما نمیشناسیم وارد زندگی کنی و درد سرهای آنهم برای ما خواهد بود….لحظه…

ادامه مطلب...

اطلاعیه ها و تلاش های مهم سازمان دانشجویان ÖH در ارتباط با وضعیت و شرایط تحصیلی، شغلی و مالی فعلی

    دوستان هم میهن عزیز، بحران کورونا همه جهان را غافلگیر کرد. زند گی از مدار عادی خود برون رفت و شرایط را کاملا تغییر داد. ولی دوران این سختیها برای گروه های آسیب پذیرتر جامه تنگتر و پیچیده تر است تا برای آنانی که از رفاهی نسبی برخوردارند. در دانشگاه وین (محل کارم) و در فرصت های دیگر در تماس هایی که در روزها و هفته های گذشته با برخی از دانشجویان ایرانی داشتم متوجه اوضاع بسیار نابسامان آنها و تنگنایی که بسیاری از این گروه فعلا در…

ادامه مطلب...

فصل پانزدهم قطار سرنوشت

فصل پانزدهم تاریخ تکرار میشد و تحمل کردن زن برادر و برادرم کار آسانی نبود و برادرم با تحکم دستور میداد و زور میگفت منهم آن دختر بچه مظلوم و سر بزیر نبودم که گفتن پیدا نمیکردم  به یکی از اتاقها را که خیلی دنج و ساکت  دور از آنها بود داخل شدم  خوشبختانه اعصابم کمی آرام گرفت ودر را از داخل قفل کردم وروی تختی دراز کشیدم به اداره و کارم فکر میکردم که به انجا اطلاع ندادم چه خواهد شد؟؟ به  ثریا خانم به دکتر احمدی  به دوستان…

ادامه مطلب...

برو بیرون کرونا؛ نویسنده و تصویرگر: دیوییا توماس مترجم: فریده چاجی

    نویسنده و تصویرگر: دیوییا  توماس مترجم: فریده چاجی   این داستان حاصل تخیل نویسنده است. هدف این داستان مشاوره‌ی پزشکی دادن نیست. برای گرفتن اطلاعات بیشتر در مورد این ویروس باید با پزشک مشورت کرد.

ادامه مطلب...