الهی اون روز باشی و ببینی که این خیابونا پر شده از چراغ های رنگی و خنده های من وتو… الهی اون روز باشی و ببینی نوازش باد بهاری در تار به تار موهای دختران طناز …و معرفت در قلب پسران با مرام… ایران… الهی اون روز باشی و ببینی عشق جای نفرت رو در دل ما گرفته… الهی که اون روز باشی و بینی که کارون پر آب تر از همیشه، زاینده رود همچنان در حال زایش، کوهرنگ و زاگرس و البرز پر از برف زمستانی در…
ادامه مطلب...دسته: فرهنگ و هنر
ایران ، نام کشور / ۴
ایران ، نام کشور / ۴ در روز ۹ دی ۱۳۰۰ شمسی مجلس شورای ملی، عضویت ایران در “جامعه ملل” را تصویب کرد. “جامعه ملل”، یک سازمان بینالمللی میان دولتی بود که در نتیجه امضای عهدنامه ورسای، طی سالهای ۱۲۹۸ تا ۱۲۹۹ خورشیدی تاسیس شد و تا زمان وقوع جنگ جهانی دوم مهمترین نهاد بینالمللی میان دولتی به شمار میآمد. دولت ایران طبعأ همانگونه که از میانهء دورهء فرمانروایی اشکانیان تا زمان عضویت در جامعهء ملل، سلف “سازمان ملل” کنونی، نام کشور ایران می بود به همین نام درخواست عضویت…
ادامه مطلب...ایران ، نام کشور / ۳
ایران ، نام کشور / ۳ ایران نامه احمد اشرف، پیدایش تصور “‘ایران’ در معنای ‘وطن’ در عصر صفوی”، ایراننامه، سال سیام، شماره ۲، تابستان ۱۳۹۴ در دورۀ ساسانی، که عصر تدوین رسمی هویت ایرانی بود، برای نخستینبار تاریخ سنتی ایران که شامل عهد اساطیری و عهد تاریخی بود، در خداینامهها یا شاهنامهها به نوشته درآمد و رسمیت یافت. در این میان، واژۀ “ایران” در معنای “کشور ایران” یا “مملکت ایران” برای نخستینبار در تاریخ ایران در القاب اردشیر اول، پایهگذار سلسلۀ…
ادامه مطلب...نمادِ شیر و خورشید؛ از استوره تا تاریخ
نمادِ شیر و خورشید؛ از استوره تا تاریخ ما همه، شیریم، شیرانِ عَلَم حملهمان از باد باشد دَم به دَم مولوی (651 ـ 585 خ.) یادآورد 1ـ نگارنده در بازنماییِ این پژوهشواره، از بُنمایههای زیر، سود جُسته است: ” تاریخچهی شیر و خورشید” (احمدِ کسرویِ تبریزی، چاپِ نخست)، ” آیینِمِهر در غزلهای حافظ ” (کتابِ حافظِ کافرکیش، رضا خسروی، چاپِ نخست، انتشاراتِ روزبه آلمان، سالِ 1400)، ” پرچمِ ایران ” (بیژنِ شاهمرادی، تارنمای فیسبوک) و جُستارِ ” اشارتی در بارهی نمادِ شیر و خورشید” (شِروینِ وکیلی، تارنمایِ فیسبوک). نیز برای…
ادامه مطلب...حافظِ دکتر خانلری و شاملو
حافظِ دکتر خانلری و شاملو مصلحت نیست که از پرده برون افتد راز ورنه در مجلسِ رندان، خبری نیست که نیست! جُرج ویلهِلم فریدریش هگل روزی بهریشخند گفته بود: ” اگر واقعیت، مخالفِ فلسفهی من است، پس خاک برسرِ واقعیت!”. هگل انگار اینرا، بهگفتهی نیچه، در پاسخ بهکسانی گفته بود که “هرسخنی، از آنِ دهانشان نبود” (چنین گفت زرتشت، برگردانِ داریوشِ آشوری، ص 384). داستانِ انبوهی از سنجشها/ نقدهای شیوانگارانه (ادبیِ) تهیاز هرگونه روششناختیِ دانشی ـ آکادمیکِ روزگارِ ما است. داستانِ کسانیکه بهجایِ افروختنِ شمعی در تاریکی، شبرا بهدُشنام میگیرند!…
ادامه مطلب...ایران،نام کشور ۲
ایران،نام کشور ۲ نام کشور: در مُجْمَلالتواریخ والقصص سدهء ششم هجری، نویسنده ناشناخته* تقسیم زمین و اقالیم بر وجهى دیگر: هفت کشور نهادهاند آباد ِ عالم را و زمین ایران در میان و دیگرها پیرامون آن بر این سان؛ و این صورت ِ آن است که در دائرهٔ مقابل است و این اقالیم است بر وجهى اساتیر. حدّ زمین ایران که میان جهان است از میان رود بلخ است از کنار جیحون تا آذربادگان و ارمنیه تا به قادسیه، و فرات و بحر یمن، و دریای پارس، و مکران…
ادامه مطلب...نمونه هایى از كاربرد نام ايران در سندهاى رسمى دوره قاجار: ۱
خاطرات تلخ فصل هشتم
خاطرات تلخ فصل هشتم زندگی با وجود آن خواهر کذایی غیر قابل تحمل شده بود، اجازه نمیداد ازموقعیتی که در آن هستیم از جوانی از نعمت پدر و مادر و برادرها استفاده نماییم و بعناوین مختلف بقول برادر بزرگم همیشه و جودش در زندگی ما یک مسئله لاینحل بود؟! راستش ازدواج نکردن ناخواهریم با مشکلات و مسائلی که پیش آورده بود، بزرگترین مسئله و دغدغه خانواده ما بود! آنقدر بدون خواستگارتوی خانه مانده بود که هیچگاه فکر نمیکردیم کسی پیدا شود و او را ببرد اما این امر نا…
ادامه مطلب...قسمت ششم خاطرات تلخ
خاطرات تلخ قسمت ششم یکی از بدترین کارهای آذر که بیشتر به ضرر خودش هم تمام میشد این بود که تمام فکر و ذکرش را معطوف به رویدادهای زندگی من میکرد و اینکه چطور میتواند مرا از همان قدرت کذایی بقول خودش پایین بیاورد!؟ لحظه ای فکر نمیکرد بجای اینهمه اتلاف وقت و نقشه کشیدن و اعصاب خودش را خورد کردن، سعی برآن نداشت خودش را از جایی که هست ارتقاع دهد و بالا بکشد نه اینکه مرا بپایین بیآورد تا درست مساوی هم و در یک ردیف بشویم؟!…
ادامه مطلب...خاطرات تلخ قسمت پنجم
قسمت پنجم خاطرات تلخ: هنگامی که کودک بودم به بیماری لاعلاجی دچار میشوم مادرم با نگرانی بالای سرم آنقدر ناله سرمیدهد و میگرید که بخواب میرود. ناگهان با دیدن خواب خوبی سراسیمه از خواب پریده، متوجه حال من میشود که از او طلب آب میکنم!؟ از آن ببعد مادرم مرا نظر کرده میخواند و هرچه بلا سرم میآمد، بوسیله خواهر بهتر از جانم انگار دستهایی نامریی مرا نجات میداد؟ همیشه امیدوار و خوشبین بودم، صبر میکردم تا موفقیت خودش آرام آرام از راه میرسید. در حالیکه رشته زندگیم لحظاتی بمویی…
ادامه مطلب...