فصل دوم خانم دکتر

  بله من عاشق شده بودم یک دل نه بلکه صد دل. ….با تمام سفارشهای خانواده برای دکتر شدنم و قبولی در رشته پزشکی، حس قشنگی رو برای اولین بار تجربه میکردم که تا بحال دنیا را اینطور ندیده بودم! همه چیز بنظرم قشنگ بود اما  تا هنگامیکه فرهاد در کنارم بود و گرمی او را حس میکردم/ بعد از آن فکرم کاملا در فرهاد خلاصه شده بود. روزهای قشنگی را میگذراندم و مادرم متوجه تغیر و دگرگونی در من شده بود اما این را پای کلاس و درس و…

ادامه مطلب...