دروغ / ۶

دفع با افسد 

اکبر گنجی : ما به مردم دروغ می گفتیم ، آگاهانه دروغ می گفتیم

 
ما دروغ می‌گفتیم، ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه ۱۵۰ هزار زندانی سیاسی دارد و این دروغ بود، و امروز باید بابت این دروغ، یعنی خودمان و همه کسانی که این دروغ را گفته‌اند باید خودشان را نقد بکنند. ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه صمد بهرنگی را کشت، ما به دروغ گفتیم حکومت شاه صادق هدایت را کشت،‌ ما به دروغ می‌گفتیم حکومت شاه دکتر شریعتی را کشت. همه‌ی این دروغها را گفته‌ایم، آگاهانه هم گفته‌ایم. اینها باید نقد بشود. کسی که با روش دروغ بخواهد پیروز بشود، بعد هم که به قدرت برسد دروغ می‌گوید،‌ برای نگهداشتن قدرت دروغهای وسیع‌تر و بزرگتر می‌گوید. این روشها باید نقد بشود. روش مهم است.
 
?عمادالدین باقی:
“آمار قربانیان دوره شاه دروغ بود، همه ساختگی و دروغ بود”.
?کیانوری (رهبر حزب توده):
“محمد مسعود را ما کشتیم، همه جا شایعه کردیم و انداختیم گردن شاه”
?مهدی هاشمی (از موسسان سپاه پاسداران):
“شمس آبادی را کشتیم و انداختیم گردن ساواک و شاه”
?عباس میلانی ( نویسنده و استاد دانشگاه):
“ما به دروغ می گفتیم که شاه نوکر آمریکاست. من با سند در کتابم ثابت کردم که شاه برای منافع ملت ایران عملا در حال جنگ با دولت آمریکا و دولت های اروپایی به ویژه انگلیس بود. من ثابت کردم که دولت آمریکا و انگلیس بارها خواستند شاه را سرنگون یا ترور بکنند ولی موفق نشدند. من با مدرک ثابت کردم که شاه قدمی جز برای منافع ایران بر نداشت و ما انقلابیون به دروغ به او تهمت نوکری آمریکا می زدیم”. اگر شاه بد بود تمام کشورهای غربی متحد نمیشدند برای حکومت شاه ، شاه تلاش میکرد و کوشش کرد تا ایران را به کشور مقتدر جهانی تبدیل کند تمام کشورها به وحشت افتادند و خمینی را تحت تدابیر امنیتی به کشور پاریس بردند تا با بهترین محافظت و با داشتن بهترین امکانات زیر درخت هلو نشست و میخندید عزیزان هیچگاه یک فرد تبعیدی ملاقات عمومی ندارد تلفن و تیم حفاظتی ندارد اما خمینی در محلی عمومی بنام هتل پاریس تشریف داشتند با هواپیمای سوئیسی وارد ایران شد و با ماشین آمریکائی به بهشت زهرا رفتند تا با مردم سخن بگویند.
 
جلال آل‌احمد شش ماه بعد از مرگ صمد در نامه‌ای به منصور اوجی، شاعر شیرازی می‌نویسد: “…اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان می‌خواست قصه بسازیم ساختیم…خب ساختیم دیگر. آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلاً تکنیک آن افسانه سازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسنده اش می‌خواست بگوید…” 
 
 
نویسنده : دکتر بیژن شاهمرادی
( وین)
 
 

مطالب مرتبط

Leave a Comment