نگاهی به چگونگی حذف مهدی زاده از کاراته قهرمانی آسیا / ورزشکاران معترضی که اسطوره می شوند!

 

نگاهی به چگونگی حذف مهدی زاده از کاراته قهرمانی آسیا / مهدی زارعی

ورزشکاران معترضی که اسطوره می شوند!

       

همه چیز از این جا شروع شد. جایی که امیر مهدی زاده در فینال بازیهای آسیایی شکست خورد و این شکست را ناشی از ناداوری در دیدار نهایی مسابقه خود دانست. اعتراض به قضاوت سبب شد که او حتی حاضر نشود برای گرفتن عکس یادگاری در کنار دیگر مدال آوران در برابر دوربین ها قرار گیرد و نتیجه این اعتراض، محرومیت یک ساله ای بود که نصیب نماینده کشورمان شد و بدتر این که او، شانس حضور در مسابقات قهرمانی آسیا در سال 2019 را هم از دست داد.

اما دردناک تر از شکست مهدی زاده در دیدار فینال و حتی تلخ تر از محرومیت او، ناآگاهی فدراسیون کاراته نسبت به این موضوع بود و کسانی که در زمان شکست مهدی زاده مسوول فدراسیون بودند. افرادی که به منفعلانه ترین شکل ممکن با این قضیه برخورد کردند. آنها ظاهرا هیچ مایل نبودند که بعد از خودشان، اثری از موفقیت های کاراته باقی بماند و حال، در این شرایط اگر دود تفکرات آنان به چشم امثال مهدی زاده رفت، برای آنها اهمیتی ندارد. زیرا از قدیم گفته اند: دیگی که برای من نجوشد، سر سگ در آن بجوشد!

 

اسطوره سازی از ورزشکاران معترض

یکی از عادات بسیار ناپسندی که از اواسط دهه 80 شمسی به شکل پررنگی در ورزش ما دیده شد، حمایت از ورزشکارانی بود که به هر شکل ممکن معتقد بودند حق شان در مبارزه با رقبای خارجی ضایع شده است. این مساله چندان هم عجیب نبود. وضعیت اقتصادی در آن زمان مناسب بود. آن قدر که اردوهای خارجی برای بسیاری رشته ها به صرفه تر از اردوهای داخلی بود. قیمت نفت هر روز رکورد روز قبل خود را می شکست و نتیجه این درآمدها ولخرجی مسوولانی بود که آماده بودند به هر شکل ممکن از ورزش به سود خود استفاده کنند.

هر بار که ورزشکاری ناکام می شد، بلافاصله دستور صادر می شد که « به این قهرمان نیز به اندازه نفراتی که مدال طلا آورده اند پاداش داده شود.»

بد هم نبود. این یک حرکت پوپولیستی بود برای جلب توجه مردم. از طرفی هم بودجه های درنظر گرفته شده برای ورزش، کاملا دولتی بود و از جیب هیچ مسوولی پرداخت نمی شد. از قدیم گفته اند« مال مفت و دل بی رحم!»

نمونه بارز این اسطوره سازی ها حکایت سعید عبدولی در المپیک 2012 بود. در میان تعداد فراوان داورانی که مسابقه عبدولی را در آن المپیک دیدند حتی یک داور به خورده شدن حق عبدولی رای نداد اما اشک های کشتی گیر خطاکار و شکست خورده ایرانی کار را به جایی رساند که از مقامات بالا دستور داده شد پاداشی معادل قهرمانان به وی داده شود!

ظاهرا در این ورزش هر که بیشتر نظرها را به سوی خود جلب کند، موفق تر است. عبدولی بعدها این رویه را ادامه داد و در بازیهای آسیایی اینچئون و المپیک 2016 نیز اشک ریخت و گفت که حقش را خورده اند.

در همان ایام بهداد سلیمی نیز اشک ریخت و گفت که در المپیک ریو حقش را خورده اند.

به هرشکل هیچ کدام از این ورزشکاران مقصر نبودند. مقصر کسانی بودند که این عادت ناپسند را رواج دادند. ورزشکار ما آماده یا ناآماده برای گرفتن مدال به مسابقات می رود و اگر مسابقه مطابق میلش پیش نرود، مثلا نحوه بلند کردن وزنه اش خطا گرفته شود، یا فنون او در کشتی خطا اعلام شود یا اگر در مسابقات تن به تن مقابل ورزشکاری از کشور میزبان شکست بخورد، با تمام وجود و به شکلهای مختلف اعتراض می کند.

 

نتیجه اعتراضات

نتیجه اعتراضات همیشه مشخص و یکسان است. یا ورزشکار ما محروم می شود یا این که مثل بهداد سلیمی و فدراسیون وزنه برداری ناچار می شود رسما عذرخواهی کند! البته هرچقدر در عرصه بین المللی این اعتراضات تبعات منفی برای ما داشته باشد، در داخل کشور به سود ورزشکاران است. بدون تعارف ارتباط اکثر مسوولان ما با ورزش به اندازه ای کم است که به راحتی تحت تاثیر این حرکات قرار می گیرند. از طرف دیگر چون بسیاری از رشته های ورزشی برای حضور در مسابقات بین المللی برنامه ریزی درستی نداشته اند، پس چه بهتر که همه شکست ها را به گردن داوران انداخت. با این کار، خیلی ها تبرئه می شوند. از مسوولین یک فدراسیون که بودجه آن رشته را قبل از مسابقات معتبر حیف و میل کرده اند یا مسوولان رده بالای ورزش مملکت که می توانند سر خود را بالا گرفته، چند آمار صحیح یا نادرست از ادوار قبلی مسابقات پیدا کنند و اعلام کنند تمام برنامه ریزی هایشان درست بوده و تنها ناداوری ها باعث شده به حق واقعی خود نرسیم!

پایان بخش تمام این کلیشه ها این عبارت است:« قهرمان. سرت را بالا بگیر!»

 

تبعات اعتراض در عرصه های بین المللی

هیچ وقت اعتراض بعد از شکست فایده ای نداشته است. اگر مسوولان ورزش ما کمی با تاریخ ورزش آشنا بودند و به تاریخ، تنها به چشم چند عدد و رقم نگاه نمی کردند می توانستند تعداد زیادی از این گونه اتفاقات مشابه را پیدا کنند و نتیجه آنها را با هم مقایسه کنند. از اعتراض فوتبالیست های چکسلواکی در فینال المپیک 1920 در بازی با بلزیک گرفته که سبب شد آنها از دیدار فینال بیرون بیایند و از لیست تیمهای مدال آور اخراج شوند! یا ماجرای مدال برنز آرا ابراهامیان سوئدی در کشتی های المپیک 2008. این کشتی گیر حتی بعد از دریافت مدال، به قهرمان تبریک هم گفت و دست او را فشرد اما به نشانه اعتراض به داوری حاضر نشد روی سکو بماند و مدال بگیرد. نتیجه؟ حذف او از لیست مدال آوران!

حالا اگر اتفاقی مشابه برای یکی از ورزشکاران کشورمان رخ دهد، نه تنها کسی او را شماتت نمی کند بلکه او توسط مسوولان ورزش ناشناس تقدیر می شود و همه چیز به گردن ناداوری ها انداخته می شود.

 

نمونه های ایرانی

در سال 1985 محمد حسن محبی تا فینال مسابقات کشتی قهرمان جهان صعود کرد اما مقابل بیل شر آمریکایی باخت. محبی که باید در سکوی قهرمانی در جایگاه دوم می ایستاد و سرود ملی امریکا را گوش می کرد، حاضر به این کار نشد و از سکو پایین آمد. نتیجه این کار محبی، حذف وی از جدول رده بندی مدالها بود و به همین راحتی مدالش را از دست داد.

در همان سال علیرضا سلیمانی که از ژوزف بالما پیش بود، سه اخطاره شد تا شانس کسب مدال را از دست داده و ناچار شود برای کسب مقام پنجم روی تشک برود. سلیمانی که تصور می کرد مسابقات جهانی نیز چیزی شبیه به مسابقات داخلی کشورمان است، روی تشک رفت و به نشانه اعتراض دست داور را بالا برد و از تشک بیرون آمد.

با این حرکت خلاقانه سلیمانی، او هم از جدول مدالها اخراج شد و ایران به لطف محبی و سلیمانی که از جدول اخراج شدند تا عنوان سیزدهم جهان تنزل کرد. شگفت است که هنوز حرکات بچکانه قدیم را تکرار می کنیم.

 

آخرین قربانی تا حالا

امیر مهدی زاده آخرین قربانی یک ندانم کاری گروهی تا اینجای کار است. فعلا هرچند او از حضور در مسابقات قهرمانی آسیا محروم شده اما با توجه به این که همه می دانند چه کسانی باعث محرومیت او شده اند، فعلا کسی از مهدی زاده ایرادی نمی گیرد. اما ایکاش این سوال را از او کنیم که آیا در هنگام اعتراض به داوری در فینال بازیهای اسیایی به عواقب کار خود نیندیشید؟

یک ورزشکار باید قبل از هرچیز قوانین مسابقات را بپذیرد و مطابق آن عمل کند. اما ورزشکاران کشورمان بعد از شکست های خود، حتما اعتراضات را نیز چاشنی کار می کنند. نتیجه همینی می شود که بارها برایمان رخ داده است و باز هم رخ خواهد داد.

خود مهدی زاده در صحبت ها و نوشته هایش همه چیز را ناشی از دعواهای مدیریتی می داند. اما اگر او رفتاری استاندارد روی سکو نشان می داد، اصلا محروم می شد تا نیاز به دعواهای مدیریتی باشد؟

کاش در این پرونده، نه خطاهای مسوولان مربوطه را نادیده بگیریم و نه خطاهای ورزشکارمان را.

مطالب مرتبط

Leave a Comment