نامه ایی به ناصرالدین شاه به بهانه ی اجرای تاتر ” فیل ها تنها می میرند” به کارگردانی آقای جوادنمکی
هو
قربان خاک پای همایون شوم
دیروز به وقت شامگاه، تصدقتان بروم با جمعی به تماشاخانه ایی گسیل شدیم در قلب شهر وین در کشور نمساء ، باران چون دم اسب می بارید و هوا چنان ملس بود که ما را یاد نسیم گل های ندیم آباد معیت می نمود. مبادا گمان بفرمایید که لحظه ایی از همدستی و دستگاه اتحاد یاران دور افتاده باشیم ! خیر …. ! با دوستان نمساء پیوسته در شکر مکارم و نشر محامد قبله ی عالم، لحظه ایی فارغ نتوانیم بود.
همانا به حکم دعوت جمعی از یاران به تماشاخانه ایی به جهت تماشای تیاتر منجذب شدیم. له الحمد اسباب طرب و عیش و نوشیدنی ها به قسم های گوناگون فراهم بود و تیاتری جهت اجرا، جانم برایتان بگوید، جمعی از کسبه ی هنر گرد هم آمده و تیاتری بر مردم آوردند، زایدالوصف در خور تحسین که حسب الاتفاق آن را ” فیل ها تنها می میرند” نام نهاده بودند، نامی غریب بر ما! علی ای الحال به تماشا نشستیم. عموم مردم این تیاتر را خوش آمد و ان را اتفاقی سعد در فرنگستان نام نهادند. در باب این فقره جانم برایتان بگوید ” حکایت بد عهدی دو زوج بود و به انتقام کشاندن فرد خاطی … خدا نصیب هیج گرگ بیابانی نکند مکر زنان را که اگر گرفتار آمدی رهایی نتوانی جست. قبله ی عالم به سلامت بادا… بر خود لزومی بی حد دیدم که کتابت کنم بر درگاه همایونی تا از احوالات این حقیران در فرنگ خبر یابند. تا چه شود و چه پیش آید.
الامر الی قدس الاعلی مطاع
مورخ شنبه نوزدهم به شهر مارچ میلادی 2019
قربانت گردم دو عکس به یادگار ایام طرب برایتان گسیل می کنم شاید
مقبول خاطر مبارک همایونی گردد.
کتابت از: سحر هاشمی