حماسه ملبورن چگونه خلق شد؟( بخش دوم)/ مهدی زارعی

حماسه ملبورن چگونه خلق شد؟( بخش دوم)/ مهدی زارعی

بخشهایی از کتاب داستان یک صعود

در ادامه نوشته های مهندس هاشمی طبا در کتاب« داستان یک صعود» به نبرد رفت و برگشت ایران و استرالیا می رسیم. باز هم قضاوت با خوانندگان.

یکی از حوادث قابل توجه در این زمان حضور هاولانژ رئیس فدراسیون جهانی فوتبال در تهران بود. افشارزاده که به عنوان دبیر فدراسیون بازی های غرب آسیا مسئول برگزاری مسابقات غرب آسیا بود، از تنی چند از صاحب منصبان  بین المللی ورزش از جمله هاولانژ برای حضور در مراسم افتتاح دعوت کرد. هاولانژ از جمله شخصیت هایی بود که این دعوت را پذیرفت و به تهران آمد. در تهران مصطفوی و افشارزاده به او گفته بوند که ما 15 بازی کرده ایم و استرالیا 6 بازی- عادلانه نیست که کارت زرد بازیکنان ما حساب شود. در ملاقات با من هم ضمن بحث و گفتگو درباره مسائل فوتبال به این نکته اشاره کردم و از جمله مساله کریم باقری که ظاهرا به دلیل گزارش داور در خصوص حمله کریم باقری به بازیکن حریف می خواستند او را مدتی محروم کنند. به هر حال با توجه به موضوع های مطرح شده هاولانژ گفت در صورت تطبیق با مقررات این کار را خواهیم کرد. خوشبختانه این کار انجام شد و برای کریم هم یک جلسه محرومیت در نظر گرفته شد و او به بازی برگشت رسید. این کار موجب حضور بازیکنان بسیار موثر ما و نیز ارتقا روحیه تیم و مسئولان و مربیان گردید.

تیمی که در قطر با آن ضعف شدید بدنی بازی کرد و در بازی با ژاپن از دقیقه 60 افتان و خیزان گام بر می داشت ناگهان در برابر تیم پرقدرت استرالیا که نشانه های روشنی از فوتبال پرقدرت انگلیس را داشتند، چنان با قدت عرض اندام کرد که شگفتی ساز شد. به نظر اینجانب این بهترین بازی بازیکنان ما در برابر تیم های دیگر بود. همچنین بهترین بازی خداداد- استیلی- پیروانی- سعداوی.

در حالی که تیم از لحاظ قدرت بدنی کاملا در برابر بازیکنان استرالیا محکم و ثابت بود، درخشش دروازه بان استرالیا مانع شکست تیم استرالیا شد. هرچند که با گل اول استرالیا بعضا ناامید بودند اما هنر مهدوی کیا و تیزچنگی خداداد گل مساوی را نصیب ایران کرد. علی دایی همچنان با نبرد تمام عیار و نیز دو ضربه بسیار زیبا غیرت و آمادگی خود را نشان داد. برای خود من این یک شگفتی بود ولی اقدامات مختلف تاثیر خود را بخشیده بود. استرالیایی ها برخلاف آنچه گفته و نوشته شده بود علاوه بر قدرت فردی با یکدیگر آشنا بوده و به راحتی همکاری موثر داشتند. آنچه موجب عدم توفیق آنان شد حضور و تشویق یکپارچه مردم که در یک روز غیر تعطیل آزادی را پر کرده بودند و نیز بازی فوق العاده تیم ملی بود که آنان را متوقف نمود.

رئیس فدراسیون فوتبال استرالیا پس از بازی از آنچه گفته بود عذرخواهی کرد و از مهمان نوازی فدراسیون تشکر نمود و گفت که تمام کوشش خود را در پذیرایی از مهمانان ایرانی به کار خواهد گرفت. البته معلوم بود که خواب پیروزی در ملبورن را می بیند و به صعود خود امیدوار است. دوستان بازی را تبریک می گفتند اما از نتیجه نهایی بیمناک بودند. در رختکن تیم ایرانی از بچه ها تشکر کردم و از بازی خوب و پرقدرتشان و همچنین از ویرا، دکتر ذوالفقارنسب و کماسی که مسئولیت را در شرایط بحرانی پذیرفته بودند قدردانی نمودم.

مقدمات سفر فراهم شد. به خود گفتم آنچه که باید انجام بشود را حتما انجام دهیم. از این رو فائقی با تماس یکی از ایرانیان مقیم ملبورن مساله غذای مطمئن و زدودن هرگونه شائبه نسبت به آلودگی غذا را مطرح نمود و این کار انجام شد. قرار شد سرپرستی تیم هم با فائقی باشد چه او علاوه بر هوش و استعداد سرشاری که دارد در ایجاد ارتباط بین بازیکنان و همبستگی بین آنان توانمند می باشد. تیم ملی دوشنبه صبح به سمت دوبی و از آنجا به استرالیا سفر داشت. به بدرقه تیم رفتم که آخرین سفر مقدماتی و تعیین کننده بود. عابدینی هم در فرودگاه حاضر بود اما مصطفوی بیمار و ظاهرا بستری بود….

همه جریان بازی را دیدند. حضور فائقی به گفته آنان که همراه تیم بودند بسیار موثر بوده است. خوشبختانه با حسن نیت دو تن از بازیکنان که با هم اوقات تلخی کرده بودند و درایت و خلوص فائقی مساله حل شده بود و تیم یکپارچه به بازی رفته بود. اینکه چگونه ما از آن ده دقیقه جهنمی اول نجات پیدا کردیم امری شگفت آوری است. دکتر کلانتری وزیر کشاورزی خیلی جدی می گفت در آن ده دقیقه امام زمان در زمین بود. واقعا هنوز تیم خود را پیدا نکرده بود که آن همه خطر در مقابل دروازه پدیدار شد و سپس اندکی متعادل گردید.

 آیا تیمی در خانه حریف در حالی که حریف برتری دارد توانسته چنین به هدف بزند و حریف علیرغم برتری در سایر زمان ها و حتی 8 دقیقه اضافی از جبران عاجز باشد؟ بی تردید نوید خداوند را در این بازی به چشم باید دید. ویرا گفته بود که استرالیا بهتر بازی کرد اما خدا ما با بود. آری چنین بود.

فائقی گفت: در رختکن بین دو نیمه خاکپور گفت: بچه ها نذر کنیم اگر پیروز شویم همه مان 5 روز روزه بگیریم و عابدزاده دستان همه را در دست گرفت و گفت همه نذر می کنیم که 5 روز روزه بگیریم و با کلمات نویدبخش بچه ها را به میدان برد. چنین شد که آن تیزبینی خداداد و حضور به موقع باقری و بعد پاس کم نظیر علی دایی به داداد و فرار عالی و ضربه عالی تر او پیروزی را به ارمغان آورد. خدای کریم کرامت خود را تمام کرده و در میان ناباوری پیروز شده بودیم. در روزی که همه مدارس، ادارات در زمان مسابقه نیمه تعطیل بود و چشم ها بر صفحه تلویزیون یا گوش ها بر رادیو، چنین ملت شادمان شدند.

 

مطالب مرتبط

Leave a Comment