فصل چهاردهم گمشده

  فصل چهاردهم پدرم همینکه خانواده اش را پیدا کرد به آنچه آرزو داشت در واقع رسید! شاید بقیه مسائل زندگی در الویت چندانی نبود و برایش زیاد فرقی نمیکرد بنابراین در باره رضا و تحصیل و دانشگاه صحبتی نمیکرد؛ در حقیقت مست از باده وصال و رسیدن به برادر گمشده اش او را از خود بیخود کرده و مسخ خود نموده بود؟! پدرم تازه زندگی را یافته و خنده های او برایم بسیار جالب و تازگی داشت و ما خوشحال از اینکه حق مسلم او را که بطور اتفاقی…

ادامه مطلب...

“من یک موز بودم” بخش نخست

“من یک موز بودم” وقتی که عمو جبار من را همراه خودش به خانه آورد ، شستم هم خبر دار نبود که در آینده ای نزدیک یا شاید هم دور چه اتفاقی ممکن هست بیفته  و کسی هم از قبل به من خبر نداده بود و چیزی نگفته بود . احتمال این هم باید داد که گفته بودند و من فراموش کرده بودم. درستی یا نادرستی این احتمال معلوم نیست ولی در بین  موز ها این شایعه وجود دارد.  ولی من به شخصه، این را بخاطر نمی آورم و از نظر…

ادامه مطلب...

فصل یازدهم گمشده

  فصل یازدهم باین ترتیب نامزدی من و رضا بهم خورد و او اصلا به خانه ما نمیامد! پدرم از خوشحالی در پوست خودش نمی گنجید چرا که بلاخره موفق شد خانواده اش را ملاقات کند.  از این بابت آرامش عجیبی گرفته بود اما جرات روبه روشدن با خانواده رضا را نداشت ؛ وحشت از این دارد مبادا اشتباهی در کار باشد و انها نبوده نباشند بنابراین پای رفتن و اعتراف کردن برایش بسیار دشواربه نظرمیرسید! رفته رفته از رضا و پدر و مادرش  دور و دورتر میشدیم.  اما من…

ادامه مطلب...

بزرگ ترین معجزه ورزشی در قرن 21/ کار حیرت انگیز یک دونده 34 ساله در ماراتن وین

بزرگ ترین معجزه ورزشی در قرن 21/ مهدی زارعی کار حیرت انگیز یک دونده 34 ساله در ماراتن وین « دو ساعت» زمان بسیار زیادی است. تقریبا اکثر مسابقات ورزشی در این مدت زمان آغاز می شوند، به اوج رسیده و پایان می پذیرند، مدالهای آنها توزیع می شود و حتی تماشاگران مسابقه هم میدان را ترک می کنند. اما در مورد دوی ماراتن، نه تنها مسابقه ای در دو ساعت به پایان نمی رسد، بلکه رقابت تازه بعد از دو ساعت به اوج می رسد و دوندگان صدرنشین برای…

ادامه مطلب...

ماندگارترین اتفاقات در بازی ایران و کامبوج/ روزی که تیم ملی سورمه ای پوشید!

ماندگارترین اتفاقات در بازی ایران و کامبوج/ مهدی زارعی روزی که تیم ملی سورمه ای پوشید! خاطرات دیدارهای ایران و کامبوج در سه مسابقه خلاصه می شود. این سه مسابقه هر یک در حال و هوایی متفاوت از یکدیگر برگزار شد که مرور آنها نشان دهنده تغییر شرایط فوتبال دو تیم در هر مسابقه نسبت به یکدیگر است. در بازی سوم دو تیم، همه چیز تحت الشعاع حضور زنان در استادیوم آزادی قرار گرفت؛ پیراهن تیم ملی ایران با تغییراتی مواجه گردید و گل منگلی شد و ایران برای چهارمین…

ادامه مطلب...

 ایران 14            کامبوج  0 

 ایران 14            کامبوج  0  بچه ها مچکریم !!!    چه بسا ایران قهرمان جهام می شد…   اگر زن هایش با دلی شاد و بی هیچ زور و اجبار  در کنار مردانشان  در استادیوم ها باشند  صد افسوس که فرصت های طلایی را بابت  تعصب اندک مایه گان از دست داده و می دهیم یاد سحر آبی مان بخیر کاش بودی دختر آبی ایران زمین، و می دیدی که همجنسانت یاد تو را در استادیوم چهار هزار پسری  از اعماق وجود فریاد می زدند. روانت در…

ادامه مطلب...

فصل نهم داستان گمشده

  فصل نهم پدرم گذشته بسیار تلخ زندگی خود را با وجود خانواده و دامادی به اسم رضا ، کاملا فراموش کرده بود؟! هر روز زندگی ما بهتر از روز پیش میشد, هر چه زمان میگذشت به زمان اعلان اسامی قبول شدگان کنکور نزدیک و نزدیکتر میشدیم. دل توی دلم نبود که آیا نتیجه آزمون مثبت است یا خیر؟ همش در اندیشه این بودم که خانواده ام را سربلند خواهم کرد؛ به آرزوی خودم و آنها جامه عمل میپوشانم؟!! اینها سئوالات بی جوابی بود که هر لحظه مرا به فکر…

ادامه مطلب...

رادیو تیام؛ انتخابات اتریش با دکتر پارسیان

رادیو تیام روز شنبه 14 سپتامبر 2019ساعت 16-15 ، پخش زنده موضوع این برنامه در باره ی انتخابات دولت جدید پیش روی اتریش و تحلیلی در همین مورد و مشی احزاب سیاسی گذشت.با مهمان برنامه آقای دکتر پارسیان و آقای ناطقیان همراه با مدیریت محترم آقای وطن.برنامه ی ما هر دومین و چهارمین شنبه ی هر ماه به صورت زنده پخش می شود. سپاس از همراهی گرم تان

ادامه مطلب...

جبر مطلق

  جبر مطلق من در جایی چشم به جهان گشودم و زندگیم رو شروع کردم که کلمه جبر مطلق با خون مردمانش عجین شده. مصداق جبر مطلق شامل همه آدمای این کره خاکی می شه، اونها در جبر مطلق به زندگی ناخواسته دعوت می شوند و به جبر مطلق آن رو تجربه می کنند .ولی در تکه ای از این گوی پر ماجرا بسیار پر رنگتر از سایر نقاط دیده می شه .اونجا حتی به جبر مطلق در گوشت نجوا میشه که پیرو چه آیین و مسلکی باشی ،اونم فقط…

ادامه مطلب...

آرش قسمت پایانی

+++ اره، درسته ما خوب نبودیم ولی بدم نبودیم. دست خودمون نبود که این بودیم. سرشتمون این جوری بوده. اصلا نفهمیدیدم خدا ما را واسه چی ساخت. آخی که کجا بود این رو خوندم: خلق از من در عذاب و من خود از اخلاق خویش از عذاب خلق و من، یارب چه ات منظور بود +++واسه چی ما را ساختی؟ که گند بزنیم به زندگی این و اون؟ برینیم تو اوغات فراغت بقیه؟ این بود هدفت از ساختن ما فقط؟ دس خوش بابا دس خوش+ +++ لامصب بدن درد چند…

ادامه مطلب...