به بهانه ی زاد روز_ استاد شهرام ناظری


به بهانه ی زاد روز_ استاد شهرام ناظری



وقتی به نام بلند_ شما می رسم،قلمم رعشه می گیرد،،کلمات از دل و دستم گریزان می شوند،،به غریبی راه گم کرده می مانم،، با صدای شما به دروازه های سمرقند_ مثل_ قند می رسم،به مزامیر مولوی،،به حسرت های عاشقانه ی “ابو نواس”،،با شما چه حالی خوشی دارد،مهتاب_ بالای_ سر_ آبادی،،آخ وقتی که شما می خوانید،دلم جور_ عجیبی خیال_ بخارا می گیرد،هوای_ بوی_ جوی_ مولیان_ رودکی می دهد ،جور_ عجیب تری پرسه میزدم،شب های دلتنگی را، کنار_ بی قراری های کارون و درس و دفتر میان_ باران _ ریز و دلنشین_ “خداوندگار_ سه تار” خیس می شد،و من هیچ التفاتم نبود،گل_ صدبرگ غمخوار_ روزهای عاشقی بود، و شب های بلند_ زمستان ،هیچ تسکینی نداشت،جز نغمه ی شما،،سر به هوا شده بودم،پیرمرد_ روزنامه فروش هم فهمیده بود،بدون سلام از کنار دکه ی روزنامه ی فروشی پیرمرد گذشتم،،درس و مشق و روزنامه را ،،همه را “در ره_ میخانه ی” شما نهاده بودم،،پیرمرد_ روزنامه فروش بلند گفت،،”هی جوون،،کجایی؟” ناغافل گفتم،،شیراز،،تعجب کرد،و بعد مهربان لبخند زد،با آن ریش و موی سپید،،و آرام گفت،،ای ای جوونی،،،،او نمی دانست تو “شهرآشوب” منی،،امشب هم با یاد_ شما ،انگار دوباره در شیراز هستم،،و به نیت_ سلامتی شما دیوان_ حافظ را می گشایم،و لسان الغیب می فرماید،،
“ای صبا نکهتی از خاک_ ره_ یار بیار،
ببر اندوه دل و مژده ی دلدار بیار،،”
تولدتان مبارک،،استاد_ بی نظیر،،و من هنور در هوایت بی قرارم روز و شب،،
________________
آرش صبا


پ،ن:
خداوند گار سه تار،،شادروان استاد جلال ذوالفنون،،
شهر آشوب،،گوشه ای در دستگاه موسیقی ایرانی،،
ابونواس،،شاعر_ شوریده ی دوران عباسی،،که از مادری لرتبار،به نام_ “گلنار”زاده شد،،

مطالب مرتبط

Leave a Comment